English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antepaschal U مربوط به پیش ازعید فطیر یاعید فصح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
azymic U فطیر
matzoh U خمیر فطیر
matzo U خمیر فطیر
unleavened U ورنیامده فطیر
matzo U نان فطیر
wafers U نان فطیر
wafer U نان فطیر
azyme U نان فطیر
matzoh U نان فطیر
one cannot make an omlette without breaking eggs <idiom> U بی مایه فطیر است
He who pays the piper calls the tune . U بی مایه فطیر است
pay the piper U بی مایه فطیر است
paschal U وابسته بعید فصح یا عید فطیر
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
curatorial U مربوط به
pertinenet U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
pertinent U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
condequent U مربوط
pertaining U مربوط به
caprine U مربوط به بز
coordinate U مربوط
correspondent U مربوط به
coherent U مربوط
correspondents U مربوط به
pertinent U مربوط به
germane U مربوط
as for U مربوط به
related U مربوط
lineal U مربوط به خط
cretaceous U مربوط به گچ
affined U مربوط
proper U مربوط
relevant U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
apposite U مربوط
for U مربوط به
irrelevant U نا مربوط
verbs U مربوط به صدا
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
communist U مربوط به کمونیسم
personal U مربوط به کسی
ecumenical U مربوط به سرتاسرجهان
glossal U مربوط به زبان
verb U مربوط به صدا
occupational U مربوط به شغل
collegial U مربوط به دانشکده
hominoid U مربوط به بشر
hawaiian U مربوط به هاوایی
haemic U مربوط بخون
goidelic U مربوط بسلت
affiliating U مربوط ساختن
affiliates U مربوط ساختن
cerebellar U مربوط به مخچه
glyptic U مربوط به حکاکی
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
congressional U مربوط به کنگره
chromatic U مربوط به رنگها
coherently U بطور مربوط
genethliac U مربوط به طالع
garlicky U مربوط به سیر
vehicular U مربوط به خودرو
mammary U مربوط به پستان
womanish U مربوط به زن یا زنان
Hellenic U مربوط به یونان
divisional U مربوط به تقسیم
domiciliary U مربوط به خانه
polar U مربوط به قطب
polar U مربوط به قط بها
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
expiratory U مربوط به زفیر
fistulous U مربوط به ناسور
filiate U مربوط ساختن
futuristic U مربوط به اینده
climatic U مربوط به اب وهوا
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
horsy U مربوط به اسب
contiguous U مربوط بهم
prospective U مربوط به اینده
parental U مربوط به والدین
corresponsive U مربوط بیکدیگر
dictoral U مربوط به دکتری
gallinaceous U مربوط بماکیان
communists U مربوط به کمونیسم
operatic U مربوط به اپرا
mammary U مربوط به پستانداران
faunae U مربوط به جانوران
ameboid U مربوط به امیب
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
adulterous U مربوط به زنا
achaian U مربوط به اخائیه
achaean U مربوط به اخائیه
familial U مربوط به خانواده
acetarious U مربوط به سالاد
municipal U مربوط به شهرداری
surgical U مربوط به جراحی
marital U مربوط به زناشویی
matrimonial U مربوط به ازدواج
amebic U مربوط به امیب
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
amazonian U مربوط به امازونها
aluminous U مربوط به الومینیوم
ceremonial U مربوط به جشن
ceremonials U مربوط به جشن
agrologic U مربوط بخاکشناسی
attached U مربوط متعلق
valedictory U مربوط به خداحافظی
Americans U مربوط بامریکا
fractional U مربوط به بخشهایی
circumstantial U مربوط به موقعیت
fractional U مربوط به بخشها
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
nasal U مربوط به بینی
nautical U مربوط به کشتیرانی
American U مربوط بامریکا
textual U مربوط به متن یا نص
concern U مربوط بودن به
fossils U مربوط بادوارگذشته
military U مربوط به نظام
fossil U مربوط بادوارگذشته
racing U مربوط بمسابقه
commercial U مربوط به تجارت
outbound U مربوط به خارج
dependent U مربوط محتاج
concerns U مربوط بودن به
basal U مربوط به ته یابنیان
aesthetically U مربوط به علم
retired U مربوط به بازنشستگی
acrobatic U مربوط به بندبازی
bear on U مربوط بودن
bardic U مربوط به رامشگری
speculative U مربوط به اندیشه
technological U مربوط به فناوری
technologically U مربوط به فناوری
geriatric U مربوط به پیری
centenarian U مربوط به قرن
anal U مربوط به مقعد
britannic U مربوط به بریتانیا
brumal U مربوط به زمستان
electrically U مربوط به الکتریسیته
budgetary U مربوط به بودجه
capitular U مربوط بفصل
caloric U مربوط به کالری
calligraphic U مربوط به خطاطی
existential U مربوط به هستی
c U مربوط به کامپیوتر
aeronautical U مربوط به فضانوردی
centenarians U مربوط به قرن
atomistic U مربوط به اتم
arbitrative U مربوط بحکمیت
meteorological U مربوط به هواسنجی
arbitral U مربوط به حکمیت
astrological U مربوط به نجوم
anglian U مربوط به نژاد
anent U در مشارکت با مربوط به
analitical U مربوط به تجزیه
ammino U مربوط به امونیاک
archival U مربوط به بایگانی
arithmeticlal U مربوط به حساب
arteriovenous U مربوط به رگها
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
nuclear U مربوط به اتمی
astro U مربوط به نجوم
as to U عطف به مربوط به
thematic U مربوط بموضوع
sartorial U مربوط به خیاطی
aesthetic U مربوط به علم
hydrographic U مربوط به اب نگاری
weaponary U مربوط به اسلحه
villatic U مربوط به دهکده
aguish U مربوط به تب و لرز
connect U مربوط کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com