English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emunctory U مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excretory U مربوط به دفع فضولات
anthelmintic U دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
nasal U مربوط به بینی
insecticidal U دافع حشره مربوط به حشره کشی
nasolachrymal U مربوط به مجرای اشک و بینی
postnasal U واقع در یا مربوط به عقب بینی
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refuse U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U فضولات
rejcet U فضولات
refuse U فضولات
excreta U فضولات
refuses U فضولات
rejectamenta U فضولات
garbage U فضولات
garble U فضولات
refusing U فضولات
trade effluent U فضولات صنعتی
dunghill U توده فضولات
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
water repellent U دافع اب
propulsive U دافع
water proof U دافع اب
waterproof U دافع اب
preclusive U دافع
eductor U دافع
hydragogue U دافع اب
waterproofs U دافع اب
waterproofed U دافع اب
ejaculatory U دافع
repellent U دافع
repellents U دافع
loathsome U دافع
repulsive U دافع
repeller U دافع
expulsive U دافع
dejectory U دافع
bechic U دافع سرفه
icteric U دافع یرقان
bombproof U دافع بمب
preventively U بطور دافع
recoil cylinder U استوانه دافع
forbidding U دافع ناخوانده
exterminators U دافع حشرات
muzzle brake U دافع دهانه
recoil system U سیستم دافع
exterminator U دافع حشرات
buffer body U بدنه دافع
self repelling U دافع همدیگر
septum U حفرههای بینی پره بینی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
scheduled U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
predictions U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
schedules U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
prediction U از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
schedule U برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
to read people's hands U کف بینی کردن
recoil system U دستگاه دافع توپ
loathful U دافع بیرغبت سازنده
antasthmatic U دافع تنگی نفس
ischuretic U دافع حبس پول
repulsively U بطور زننده یا دافع
expellant U خارج کننده دافع
expellent U خارج کننده دافع
buffer U دافع اطاق خرج
acopic U دافع خستگی و کوفتگی
larvicide U دافع کرم حشره
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
foresee U پیش بینی کردن
nose-picking U انگشت کردن در بینی
miscalculated U بدپیش بینی کردن
forecasted U پیش بینی کردن
expecting U پیش بینی کردن
forecast U پیش بینی کردن
dopes U پیش بینی کردن
anticipate U پیش بینی کردن
dope U پیش بینی کردن
plans U پیش بینی کردن
foresees U پیش بینی کردن
forecasts U پیش بینی کردن
expect U پیش بینی کردن
expected U پیش بینی کردن
expects U پیش بینی کردن
plan U پیش بینی کردن
to make provision U پیش بینی کردن
second guess U پیش بینی کردن
augurs U پیش بینی کردن
auguring U پیش بینی کردن
preparations U پیش بینی کردن
anticipates U پیش بینی کردن
foreshow U پیش بینی کردن
previse U پیش بینی کردن
miscalculate U بدپیش بینی کردن
miscalculating U بدپیش بینی کردن
second-guessing U پیش بینی کردن
miscalculates U بدپیش بینی کردن
second-guesses U پیش بینی کردن
prognosticate U پیش بینی کردن
anticipated U پیش بینی کردن
anticipating U پیش بینی کردن
prevision U پیش بینی کردن
to blow one's nose U بینی پاک کردن
augur U پیش بینی کردن
preparation U پیش بینی کردن
second-guessed U پیش بینی کردن
augured U پیش بینی کردن
second-guess U پیش بینی کردن
sledges U کشوی عاید و دافع توپ
rejecter U دافع دستگاه دفع پارازیت
rejector U دافع دستگاه دفع پارازیت
fungicides U ماده دافع یا نابودکننده قارچ
sledge U کشوی عاید و دافع توپ
fungicide U ماده دافع یا نابودکننده قارچ
predicting U قبلا پیش بینی کردن
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
miscalculated U پیش بینی غلط کردن
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
to provide for old age U پیش بینی روزگارپیری را کردن
preselect U پیش بینی موضع کردن
miscalculate U پیش بینی غلط کردن
antedate U پیش بینی کردن جلوانداختن
predict U قبلا پیش بینی کردن
miscalculating U پیش بینی غلط کردن
miscalculates U پیش بینی غلط کردن
antedated U پیش بینی کردن جلوانداختن
antedates U پیش بینی کردن جلوانداختن
muzzle compensator U دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle bell U دافع دهانه شیپوری لوله توپ
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
forecast U براورد کردن از قبل پیش بینی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
snuffles U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasted U براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffling U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
snuffled U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
forecasts U براورد کردن از قبل پیش بینی
snuffle U زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
sleigh U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleighs U درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
extrapolates U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolating U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolate U ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
connects U مربوط کردن
connect U مربوط کردن
precipitative U مربوط به تعجیل کردن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
relay U ربط دادن مربوط کردن
relays U ربط دادن مربوط کردن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
relayed U ربط دادن مربوط کردن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
preparative U تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
batch U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
tailor U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batches U با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
tailors U برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures U روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
to shoot oneself in the foot <idiom> U بد اداره کردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com