English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
existential U مربوط به هستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cosmic U مربوط بعالم هستی
cosmic U مربوط به عالم هستی
Other Matches
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
essence U هستی
existence U هستی
existences U هستی
reality U هستی
realities U هستی
being U هستی
thou art U تو هستی
esse U هستی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
ontology U هستی شناسی
to give being to U هستی بخشیدن
vivifier U هستی بخش
realities U هستی اصلیت
extant U دارای هستی
What are you waiting for ? U معطل چه هستی ؟
reality U هستی اصلیت
objectivity U هستی واقعیت
existentialism U هستی گرایی
Are you hungry? U تو گرسنه هستی؟
to call into being U هستی دادن
to bring existence U هستی دادن
ingenerate U هستی دادن
Is everything all right? U سالم هستی؟
All right? U سالم هستی؟
ontologist U هستی شناس
individuum U هستی مطلق
corporality U هستی جسمانی تن
ens U هستی مطلق
ontological U وابسته به هستی شناسی
raw deal <idiom> U آخر خط ،پایان هستی
pre existence U هستی از پیش ازلیت
inesse U دارای هستی واقعی
antitheist U منکر هستی خدا
individuum U هستی تجزیه ناپذیر
substantively U با داشتن هستی جداگانه
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
atheistical U مبنی برانکار هستی خدا
You are stll a child in her eyes. U به چشم اوهنوز یک بچه هستی
I want to swim ,are you on ? U اهلش هستی شنا کنیم ؟
being U زمان حال فعل be to هستی
nirvana U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
nirvanas U پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
Very funny ! Ha , ha , ha ! U یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
Let's see how much you can take. <idiom> U ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Are you still around? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
I appreciate your concern, but I'm fine. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism U عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
hydraulic U مربوط به اب
correspondents U مربوط به
correspondent U مربوط به
proper U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
affined U مربوط
irrelevant U نا مربوط
pertinenet U مربوط
caprine U مربوط به بز
coherent U مربوط
related U مربوط
pertinent U مربوط به
pertinent U مربوط
relevant U مربوط
apposite U مربوط
cretaceous U مربوط به گچ
lineal U مربوط به خط
germane U مربوط
pertaining U مربوط به
coordinate U مربوط
for U مربوط به
curatorial U مربوط به
condequent U مربوط
as for U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
retired U مربوط به بازنشستگی
technological U مربوط به فناوری
achaian U مربوط به اخائیه
technologically U مربوط به فناوری
budgetary U مربوط به بودجه
electrically U مربوط به الکتریسیته
divisional U مربوط به تقسیم
amazonian U مربوط به امازونها
aguish U مربوط به تب و لرز
anal U مربوط به مقعد
agrologic U مربوط بخاکشناسی
acrobatic U مربوط به بندبازی
aeronautical U مربوط به فضانوردی
hypophyseal U مربوط به هیپوفیز
domiciliary U مربوط به خانه
speculative U مربوط به اندیشه
acetarious U مربوط به سالاد
aluminous U مربوط به الومینیوم
achaean U مربوط به اخائیه
expiratory U مربوط به زفیر
affiliating U مربوط ساختن
vehicular U مربوط به خودرو
glossal U مربوط به زبان
glyptic U مربوط به حکاکی
goidelic U مربوط بسلت
haemic U مربوط بخون
hawaiian U مربوط به هاوایی
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
hydrographic U مربوط به اب نگاری
hydropic U مربوط به استسقاء
hydrostatic U مربوط به فشار اب
immunologic U مربوط به مصونیت
inspectional U مربوط به بازرسی
insurrectional U مربوط به شورش
irrelative U نا مربوط مطلق
futuristic U مربوط به اینده
climatic U مربوط به اب وهوا
communist U مربوط به کمونیسم
affiliates U مربوط ساختن
affiliated U مربوط ساختن
affiliate U مربوط ساختن
filiate U مربوط ساختن
fistulous U مربوط به ناسور
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
gallinaceous U مربوط بماکیان
garlicky U مربوط به سیر
prospective U مربوط به اینده
parental U مربوط به والدین
genethliac U مربوط به طالع
communists U مربوط به کمونیسم
surgical U مربوط به جراحی
operatic U مربوط به اپرا
janitorial U مربوط به فراشی
nautical U مربوط به کشتیرانی
fractional U مربوط به بخشها
valedictory U مربوط به خداحافظی
attached U مربوط متعلق
fractional U مربوط به بخشهایی
anglian U مربوط به نژاد
anent U در مشارکت با مربوط به
municipal U مربوط به شهرداری
analitical U مربوط به تجزیه
bear on U مربوط بودن
familial U مربوط به خانواده
ammino U مربوط به امونیاک
ameboid U مربوط به امیب
psychiatric U مربوط به روانپزشکی
britannic U مربوط به بریتانیا
amebic U مربوط به امیب
concern U مربوط بودن به
basal U مربوط به ته یابنیان
bardic U مربوط به رامشگری
arteriovenous U مربوط به رگها
ovarian U مربوط به تخمدان
baronial U مربوط به بارون
as to U عطف به مربوط به
circumstantial U مربوط به موقعیت
astro U مربوط به نجوم
Americans U مربوط بامریکا
American U مربوط بامریکا
atomistic U مربوط به اتم
nasal U مربوط به بینی
textual U مربوط به متن یا نص
commercial U مربوط به تجارت
arithmeticlal U مربوط به حساب
archival U مربوط به بایگانی
arbitrative U مربوط بحکمیت
arbitral U مربوط به حکمیت
military U مربوط به نظام
concerns U مربوط بودن به
dependent U مربوط محتاج
brumal U مربوط به زمستان
astrological U مربوط به نجوم
meteorological U مربوط به هواسنجی
collegial U مربوط به دانشکده
commisural U مربوط به درزوپیوندگاه
computational U مربوط به یک محاسبه
sartorial U مربوط به خیاطی
congressional U مربوط به کنگره
thematic U مربوط بموضوع
nuclear U مربوط به اتمی
my U مربوط بمن
feminine U مربوط به جنس زن
corresponsive U مربوط بیکدیگر
centenarians U مربوط به قرن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com