Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cerebrospinal
U
مربوط به نخاع ومغز مغزی نخاعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cerebro spinal
U
مغزی- نخاعی
cerebro spinal axis
U
محور مغزی- نخاعی
csf
U
مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid
U
مایع مغزی- نخاعی
tabetic
U
دچارت ب دق یاسل نخاع بیماری تب یادق یاسل نخاع
sundae
U
بستنی ومغز گردو
sundaes
U
بستنی ومغز گردو
spumone
U
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
spumoni
U
بستنی میوه ومغز بادام ومیوه جات ایتالیایی
spinal
U
نخاعی
spinal animal
U
حیوان نخاعی
spinal reflex
U
بازتاب نخاعی
spinal ganglion
U
عقده نخاعی
spinal fluid
U
مایع نخاعی
spinal canal
U
مجرای نخاعی
spinal nerve
U
عصب نخاعی
spino cerebellar
U
نخاعی- مخچهای
medullar
U
نخاعی دارای مغز
medullary
U
نخاعی دارای مغز
spinal cords
U
نخاع
spinal cord
U
نخاع
medulla spinalis
U
نخاع
dorsal tabes
U
سل نخاع
spinal marrow
U
نخاع
the spinal cord
U
نخاع
foramen magnum
U
مجرای نخاع
afterbrain
U
مبداء نخاع
myelitis
U
ورم نخاع
spinal cord
U
نخاع شوکی
neural cannal
U
مجرای نخاع
spinal cords
U
نخاع شوکی
cerebral peduncles
U
ساعدین مبدا نخاع
medullar
U
شبیه نخاع مغزینهای
medullary
U
شبیه نخاع مغزینهای
cerebellar peduncles
U
فخذین مبدا نخاع
tabescence
U
ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع
spinal cord
U
مغز حرام نخاع شوکی
spinal cords
U
مغز حرام نخاع شوکی
concave fillet weld
U
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
anencephaly
U
بی مغزی
braid
U
مغزی
braided
U
مغزی
filleted
U
مغزی
braids
U
مغزی
fillets
U
مغزی
cores
U
مغزی
cerebral
U
مغزی
encephalic
U
مغزی
fillet
U
مغزی
filleting
U
مغزی
anencephalia
U
بی مغزی
nuclear
U
مغزی
core
U
مغزی
medillary
U
مغزی
cacuminal
U
مغزی
medullary
U
مغزی
medullar
U
مغزی
inanity
U
بی مغزی
braininess
U
مغزی
cerebric
U
مغزی
sententiousness
U
پر مغزی
frothiness
U
بی مغزی
welts
U
مغزی گذاشتن
encorticalization
U
مغزی شدن
welt
U
مغزی گذاشتن
prosencephalic
U
جلو مغزی
menticide
U
شستشوی مغزی
jute heart
U
مغزی کنفی
silliness
U
سبک مغزی
feeble mindedness
U
سبک مغزی
glioma
U
غده مغزی
peduncle
U
پایک مغزی
encephalopathy
U
بیماری مغزی
encephalization
U
مغزی شدن
hearts
U
مغزی طناب
cerebration
U
فعالیت مغزی
brain waves
U
امواج مغزی
brain death
U
مرگ مغزی
cerebral contusion
U
کوفتگی مغزی
cerebral compression
U
فشردگی مغزی
mental
U
مغزی هوشی
idiocy
U
سبک مغزی
brain worker
U
کارگر مغزی
brain washing
U
شستشوی مغزی
brain lesion
U
ضایعه مغزی
brain injury
U
اسیب مغزی
brain damage
U
اسیب مغزی
brain concussion
U
ضربه مغزی
brain center
U
مرکز مغزی
brain abscess
U
ابسه مغزی
brain abscess
U
دمل مغزی
heart
U
مغزی طناب
wire core
U
مغزی سیمی
cortical deafness
U
کری مغزی
cerebral laceration
U
پارگی مغزی
brain work
U
کار مغزی
cortical blindness
U
نابینایی مغزی
cortical control
U
کنترل مغزی
cortical inhibition
U
بازداری مغزی
cerebrovascular
U
مغزی- عروقی
coil form
U
مغزی پیچک
concussion
U
ضربه مغزی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
obs
U
نشانگان اسیب مغزی
cva
U
سانحه عروقی- مغزی
acute brain disorder
U
اختلال مغزی حاد
acute brain syndrome
U
نشانگان مغزی حاد
meningioma
U
غده پردههای مغزی
beak-moulding
U
[ابزار مغزی آویزان]
organic brain syndrome
U
نشانگان اسیب مغزی
encephalization quotient
U
بهر مغزی شدن
wernicke's encephalopathy
U
بیماری مغزی ورنیکه
cerebral vascular accident
U
سانحه عروقی مغزی
brain injured
U
اسیب دیده مغزی
cerebral electrotherapy
U
برق درمانی مغزی
convex fillet weld
U
جوش مغزی محدب
cerebral arteriosclerosis
U
تصلب شرایین مغزی
cerebral sclerosis
U
تصلب شرایین مغزی
weak intellect
U
سبک مغزی خبطی کم عقلی
elizur's test for organicity
U
ازمون اسیب مغزی الیزور
minimal brain damage
U
کمترین اسیب مغزی موثر
fillet like architrave
U
گچ بری سرستون مغزی گون
fillet under the nose of a step
U
مغزی لبه یا دماغه پله
imbecilely
U
از روی کودنی یا سبک مغزی ابلهانه
welt
U
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
welts
U
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
cimbia
U
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
neuron
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neurons
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
brain death
U
از کار افتادن مغز و کلیهی فعالیتهای مغزی
cerebrate
U
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
angle-fillet
U
[ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
amnesia
U
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
prefrontal
U
واقع در جلو استخوان پیشانی جلو مغزی
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
annulet
U
[نوار تزئینی یا ابزار مغزی دور تا دور ستون تزئینی]
vespertinal
U
مربوط به شب
curatorial
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
proper
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
caprine
U
مربوط به بز
for
U
مربوط به
condequent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
relevant
U
مربوط
apposite
U
مربوط
germane
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
pertaining
U
مربوط به
affined
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
as for
U
مربوط به
coherent
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
lineal
U
مربوط به خط
related
U
مربوط
vindicative
U
مربوط به توجیه
to be in rapport
U
مربوط بودن
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
aesthetically
U
مربوط به علم
aesthetic
U
مربوط به علم
collegial
U
مربوط به دانشکده
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
senile
U
مربوط به پیری
churchly
U
مربوط به کلیسا
chromic
U
مربوط به کرومیوم
ceremonial
U
مربوط به جشن
bears
U
مربوط بودن
existential
U
مربوط به هستی
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
weaponary
U
مربوط به اسلحه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com