English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Olympic U مربوط به مسابقات المپیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
Olympic U المپیک
games U بازیهای المپیک
maccabian games U المپیک یهودیان
plympic games U بازیهای المپیک
olympics U بازیهای المپیک
olympic rings U 5 حلقه المپیک
olympic cross U صلیب المپیک
winter olympic U بازیهای المپیک زمستانی
He broken an Olympic record. U رکورد المپیک را شکست
special olympics U المپیک افراد استثنایی
olympiad U جشنهای بازیهای المپیک
olympian U شرکت کننده بازیهای المپیک
olympic size pool U اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
olympic trench shooting U مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
olympic review U نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
tournament U مسابقات قهرمانی
refereeing U داور مسابقات
arena U میدان مسابقات
Track and field events . U مسابقات دو میدانی
arenas U میدان مسابقات
referee U داور مسابقات
tournaments U تشکیل مسابقات
tournaments U مسابقات قهرمانی
double elimination tournament U مسابقات دو حذفی
referees U داور مسابقات
commissioners U مدیر مسابقات
commissioner U مدیر مسابقات
refereed U داور مسابقات
tournament U تشکیل مسابقات
referee U داور مسابقات شدن
cup U گلدان جایزه مسابقات
cupped U گلدان جایزه مسابقات
cups U گلدان جایزه مسابقات
umpire U سرداور داور مسابقات
semi-final U مسابقات نیم پایانی
umpired U سرداور داور مسابقات
umpiring U سرداور داور مسابقات
umpires U سرداور داور مسابقات
World Series U مسابقات نهایی بیسبال
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
referees U داور مسابقات شدن
refereed U داور مسابقات شدن
refereeing U داور مسابقات شدن
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
stand U سکوب تماشاچیان مسابقات
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
nordic combined U مجموع مسابقات اسکی نوردیک
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
showdown U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
Test matches U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
showdowns U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
egg position U حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
swiss system U نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
hunt meeting U برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
roadwork U تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
To bet on something . U روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertinent U مربوط
relevant U مربوط
correspondent U مربوط به
correspondents U مربوط به
pertaining U مربوط به
apposite U مربوط
irrelevant U نا مربوط
pertinent U مربوط به
eight bit system U مربوط به یک
related U مربوط
pertinenet U مربوط
lineal U مربوط به خط
curatorial U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
coordinate U مربوط
condequent U مربوط
coherent U مربوط
for U مربوط به
proper U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
caprine U مربوط به بز
germane U مربوط
as for U مربوط به
affined U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
circumstantial U مربوط به موقعیت
baronial U مربوط به بارون
Americans U مربوط بامریکا
anent U در مشارکت با مربوط به
ovarian U مربوط به تخمدان
nautical U مربوط به کشتیرانی
nasal U مربوط به بینی
adulterous U مربوط به زنا
communists U مربوط به کمونیسم
communist U مربوط به کمونیسم
operatic U مربوط به اپرا
American U مربوط بامریکا
agrologic U مربوط بخاکشناسی
military U مربوط به نظام
analitical U مربوط به تجزیه
ammino U مربوط به امونیاک
commercial U مربوط به تجارت
prospective U مربوط به اینده
ameboid U مربوط به امیب
amebic U مربوط به امیب
aluminous U مربوط به الومینیوم
ameban U مربوط به امیب
ameba U مربوط به امیب
parental U مربوط به والدین
amazonian U مربوط به امازونها
textual U مربوط به متن یا نص
expiratory U مربوط به زفیر
aguish U مربوط به تب و لرز
fractional U مربوط به بخشها
faunae U مربوط به جانوران
glyptic U مربوط به حکاکی
goidelic U مربوط بسلت
haemic U مربوط بخون
dependent U مربوط محتاج
hawaiian U مربوط به هاوایی
hominoid U مربوط به بشر
horsy U مربوط به اسب
outbound U مربوط به خارج
hydrographic U مربوط به اب نگاری
polar U مربوط به قط بها
polar U مربوط به قطب
hydropic U مربوط به استسقاء
Hellenic U مربوط به یونان
racing U مربوط بمسابقه
womanish U مربوط به زن یا زنان
glossal U مربوط به زبان
concerns U مربوط بودن به
genethliac U مربوط به طالع
fractional U مربوط به بخشهایی
achaian U مربوط به اخائیه
ceremonials U مربوط به جشن
filiate U مربوط ساختن
futuristic U مربوط به اینده
vehicular U مربوط به خودرو
achaean U مربوط به اخائیه
acetarious U مربوط به سالاد
fossils U مربوط بادوارگذشته
fossil U مربوط بادوارگذشته
fistulous U مربوط به ناسور
four dimensional U مربوط به بعدچهارم
gallinaceous U مربوط بماکیان
concern U مربوط بودن به
garlicky U مربوط به سیر
mammary U مربوط به پستان
anglian U مربوط به نژاد
c U مربوط به کامپیوتر
astrological U مربوط به نجوم
bear on U مربوط بودن
basal U مربوط به ته یابنیان
bardic U مربوط به رامشگری
aesthetic U مربوط به علم
aesthetically U مربوط به علم
geriatric U مربوط به پیری
ceremonial U مربوط به جشن
chromic U مربوط به کرومیوم
churchly U مربوط به کلیسا
technologically U مربوط به فناوری
matrimonial U مربوط به ازدواج
marital U مربوط به زناشویی
technological U مربوط به فناوری
centenarian U مربوط به قرن
meteorological U مربوط به هواسنجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com