Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
instant
U
مربوط به ماه جاری
instants
U
مربوط به ماه جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rules of procedure
U
قوانین مربوط به روش جاری
Other Matches
drivel
U
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
interfluent
U
در هم جاری
groovy
U
جاری
sluicy
U
جاری
gushing
U
جاری
running water
U
اب جاری
sister in law
U
جاری
interfluous
U
در هم جاری
current cell
U
سل جاری
running
U
جاری
current
U
جاری
going
U
جاری
present-day
U
جاری
currents
U
جاری
actuals
U
جاری
volant
U
جاری
pourer
U
جاری
yield
U
جاری شدن
current assets
U
دارایی جاری
standing order
U
دستور جاری
callendar year
U
سال جاری
standing orders
U
دستور جاری
checking account
U
حساب جاری
checking accounts
U
حساب جاری
electrodynamics
U
الکترسیته جاری
tidal volume
U
حجم جاری
yielded
U
جاری شدن
yields
U
جاری شدن
competitive price
U
قیمت جاری
currently
U
بطور جاری
circulating asset
U
دارایی جاری
ooze
U
جریان جاری
current accounts
U
حساب جاری
current account
U
حساب جاری
liquid limit
U
حد جاری شدن
current asset
U
دارایی جاری
current liability
U
بدهیهای جاری
current loop
U
حلقه جاری
perfuse
U
جاری ساختن
current price
U
قیمت جاری
current ratio
U
نسبت جاری
current yield
U
بازده جاری
demand deposit
U
سپرده جاری
routine
U
خط مشی جاری
routine
U
روش جاری
oozed
U
جریان جاری
oozes
U
جریان جاری
oozing
U
جریان جاری
routines
U
روش جاری
routines
U
خط مشی جاری
routinely
U
روش جاری
current liability
U
بدهی جاری
current liabilities
U
بدهیهای جاری
current assets
U
دارائیهای جاری
standing
U
روش جاری
rules of procedure
U
روش جاری
current budget
U
بودجه جاری
current cell indicator
U
نشانگر سل جاری
current date
U
تاریخ جاری
current expenditure
U
هزینه جاری
current files
U
پروندههای جاری
present income
U
درامد جاری
present consumption
U
مصرف جاری
current income
U
درامد جاری
current instruction
U
دستورالعمل جاری
disembogue
U
جاری شدن
current liabilites
U
بدهیهای جاری
routinely
U
خط مشی جاری
trills
U
جاری شدن
yeild
U
جاری شدن
The regulations in force .
U
مقررات جاری
account cuurent
U
حساب جاری
trill
U
جاری شدن
excurrent
U
جاری شونده
During (in)the current year.
U
درسال جاری
yeild point
U
حد جاری شدن
trilled
U
جاری شدن
working capacity
U
سرمایه جاری
AC
U
حساب جاری
currents
U
جاری و روان
bank overdraft
U
حساب جاری
flowed
U
جاری شدن
flows
U
جاری شدن
current
U
جاری و روان
flow
U
جاری شدن
Blood was running .
U
خون جاری شد
sniveling
U
ازبینی جاری شدن
tapping
U
از شیر اب جاری کردن
tapped
U
از شیر اب جاری کردن
tap
U
از شیر اب جاری کردن
bleeds
U
خون جاری شدن از
snivelled
U
ازبینی جاری شدن
current rate of growth
U
نزخ رشد جاری
bleed
U
خون جاری شدن از
the th inst
U
پنجم بماه جاری
pour point
U
نقطه جاری شدن
snivels
U
ازبینی جاری شدن
print
U
پس از اتمام کار جاری
current directory
U
دایرکتوری جاری یا فعلی
flows
U
جریان جاری کردن
outflow
U
به بیرون جاری شدن
pronounce the formula of a specified
U
صیغه جاری کردن
at the current rate of exchange
U
به نرخ جاری ارز
flowed
U
جریان جاری کردن
flow
U
جریان جاری کردن
printed
U
پس از اتمام کار جاری
prints
U
پس از اتمام کار جاری
outflows
U
به بیرون جاری شدن
jet
U
مانندفواره جاری کردن
jets
U
مانندفواره جاری کردن
jetted
U
مانندفواره جاری کردن
jetting
U
مانندفواره جاری کردن
current account balance
U
تراز حساب جاری
standing operating procedures
U
روش جاری مخابرات
snivelling
U
ازبینی جاری شدن
at the current rate of exchange
U
به نرخ مبادله جاری
sniveled
U
ازبینی جاری شدن
pour
U
افشاندن جاری شدن
pouring
U
جاری شدن یا ساختن
poured
U
افشاندن جاری شدن
pour
U
جاری شدن یا ساختن
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
active a ccount
U
حساب متحرک یا جاری
daily routine
U
عادت جاری روزانه
flux
U
جاری شدن گداختن
circulate
U
جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
checking accounts
U
حساب جاری بانکی
balance on current account
U
مانده حساب جاری
checking account
U
حساب جاری بانکی
circumfluent
U
جاری شونده دراطراف
poured
U
جاری شدن یا ساختن
pours
U
افشاندن جاری شدن
payment on open account
U
پرداخت در حساب جاری
pours
U
جاری شدن یا ساختن
passbook
U
دفتر حساب جاری
pouring
U
افشاندن جاری شدن
pass book
U
دفتر حساب جاری
blood
U
خون جاری کردن
snivel
U
ازبینی جاری شدن
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
routinely
U
جریان عادی عادت جاری
emanated
U
جاری شدن تجلی کردن
flow
U
جاری بودن روان شدن
emanates
U
جاری شدن تجلی کردن
emanating
U
جاری شدن تجلی کردن
flowed
U
جاری بودن روان شدن
profluent
U
جاری بمقدار زیاد ساری
routines
U
جریان عادی عادت جاری
emanate
U
جاری شدن تجلی کردن
hangup
U
توقف ناگهانی برنامه جاری
routine
U
جریان عادی عادت جاری
Applicants flooded in.
U
سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
ancestral file
U
که فرزند فایل جاری است
confluent
U
باهم جاری شونده متلاقی
winterbourne
U
رودی که در زمستان جاری میشود
newsreel
U
فیلم اخبار جاری روز
newsreels
U
فیلم اخبار جاری روز
flows
U
جاری بودن روان شدن
conducting
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducted
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbers
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
conducts
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
riffle
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffled
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conduct
U
جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
currency depreciation race
U
تجدید نظر در قیمت پول جاری
slobber
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
move to tears
U
اشک از چشمان کسی جاری شدن
riffling
U
اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
slobbering
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
age of moon
U
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
shape factor
U
نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
slobbered
U
تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com