Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adoption
U
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adoptionist
U
معتقد به فرزند خواندگی عیسی
to transubstantiate
U
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
subordinate coajunction
U
حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex
U
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
calvary
U
نام صلیب گاه حضرت عیسی نمایش صلیب کردن حضرت عیسی
child adoption
U
فرزند خواندگی
adoption
فرزند خواندگی
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
star of bethlehem
U
عیسی
Christ
U
عیسی
Jesus
U
عیسی
crucifixes
U
صلیب عیسی
crucifix
U
صلیب عیسی
jesus christ
U
عیسی مسیح
Nativity
U
تولد عیسی
Epiphany
U
فهور و تجلی عیسی
corpus christ
U
عید بدن عیسی
peter
U
پطرس حواری عیسی
ascension
U
عروج عیسی به اسمان
resurrection
U
قیام عیسی ازمردگان
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
ascension day
U
روز عروج عیسی به اسمان
pax
U
لوحه تمثال عیسی ومریم
premillennialist
U
معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
mariolatry
U
پرستش مریم مادر عیسی
Yuletide
U
ایام عید تولد عیسی
ihs
U
مخفف کلمه یونانی عیسی
Yule
U
جشن میلاد عیسی مسیح
premillenarian
U
معتقدبظهور عیسی قبل از هزارسال
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
pieta
U
نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
macarize
U
اقوال عیسی که در طی ان " خوشابحال "ذکر شده
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
paternoster
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
last supper
U
اخرین شام حضرت عیسی باحواریون خود
crucifixions
U
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
paternosters
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
invination
U
امیختگی خون عیسی در بادهای که در عشاربانی مینوشند
crucifixion
U
تصویر عیسی بر بالای صلیب مصلوب ساختن
arianism
U
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
gospel
U
یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
gospels
U
یکی از چهارکتابی که تاریخچه زندگی عیسی را شرح داده
Doom
U
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
paulian
U
عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
premillennial
U
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
whitmonday
U
روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسی
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
Jesuits
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jehovah's Witnesses
U
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
apocrypha
U
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
propositioning
U
قضیه
cases
U
قضیه
theorems
U
قضیه
theorem
U
قضیه
premiss
U
قضیه
clauses
U
قضیه
theses
U
قضیه
thesis
U
قضیه
clause
U
قضیه
case
U
قضیه
propositions
U
قضیه
cages
U
قضیه
cage
U
قضیه
axiom
U
قضیه
axioms
U
قضیه
proposition
U
قضیه
propositioned
U
قضیه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
rearrangement theorem
U
قضیه نوارایی
syllogism
U
قضیه منطقی
point of honour
U
قضیه شرف
poniard asinorum
U
قضیه حماریه
poniard asinorum
U
قضیه خرفهم
opposites
U
عکس قضیه
principal clause
U
قضیه اصلی
opposite
U
عکس قضیه
variation theorem
U
قضیه تغییر
clause
U
جزء قضیه
clauses
U
جزء قضیه
slutsky theorem
U
قضیه اسلاتسکی
test case
U
قضیه در ازمایش
test cases
U
قضیه در ازمایش
orthogonality theorem
U
قضیه تعامد
euler's theorem
U
قضیه اویلر
pythagorean proposition
U
قضیه عروس
obverse
U
قضیه تالی
euler theorem
U
قضیه اولر
expansion theorem
U
قضیه بسطی
mattering
U
امر قضیه
mattered
U
امر قضیه
matter
U
امر قضیه
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
binomial theorem
U
قضیه دو جملهای
matters
U
امر قضیه
boltzmann h threrem
U
قضیه H بولتزمن
bayes'theorem
U
قضیه بیس
bernoulli theorem
U
قضیه برنولی
h theorem of boltzmann
U
قضیه H بولتزمن
virial theorem
U
قضیه ویریال
duality theorem
U
قضیه دوگانگی
asses bridge
U
قضیه حماریه
non restrictive clause
U
قضیه غیر تحدیدی
thesis
U
رساله دکتری قضیه
In this matter
U
در این بابت
[قضیه]
theses
U
رساله دکتری قضیه
addition theorem
U
قضیه جمع پذیری
majorpremise
U
کبرای قضیه منطقی
superaltern
U
قضیه کلی مورداستدلال
jahn teller theorem
U
قضیه یان- تلر
adjudicated case
U
قضیه محکوم بها
hypotheses
U
قضیه فرضی نهشته
How did it turn out?
U
[قضیه]
چطور تمام شد؟
Pythagoras' theorem
U
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
hypothesis
U
قضیه فرضی نهشته
f.clause
U
قضیه که با in order thatاغازگرد د
clausius virial theorem
U
قضیه ویریال کلازیوس
res judicata
U
قضیه محکوم بها
balanced budget theorem
U
قضیه بودجه متوازن
worst-case scenario
U
بدترین شکل قضیه
Pythagorean theorem
U
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
worst case scenario
U
بدترین شکل قضیه
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issues
U
مسئله قضیه تحویل جنس
premisses
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
premised
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
premise
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
to have no say
[in that matter]
U
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
well-ordering theorem
U
قضیه خوش ترتیبی
[ریاضی]
issued
U
مسئله قضیه تحویل جنس
autre fois acquit
U
قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
prime number theorem
U
قضیه اعداد اول
[ریاضی]
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
transubstantiation
U
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
It is quite a hypothetical case .
U
این یک قضیه کاملا" فرضی است
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
coordinate conjunction
U
حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory
U
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
What is going on here?
U
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal
U
قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
pertinenet
U
مربوط
condequent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
curatorial
U
مربوط به
eight bit system
U
مربوط به یک
germane
U
مربوط
as for
U
مربوط به
proper
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
lineal
U
مربوط به خط
pertinent
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
hydraulic
U
مربوط به اب
affined
U
مربوط
related
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
for
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
irrelevant
U
نا مربوط
vespertinal
U
مربوط به شب
coherent
U
مربوط
apposite
U
مربوط
relevant
U
مربوط
correspondents
U
مربوط به
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
weaponary
U
مربوط به اسلحه
commercial
U
مربوط به تجارت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com