Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
divinatory
U
مربوط به غیب گوئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roundness
U
رک گوئی
frankness
U
رک گوئی
straightforwardness
U
رک گوئی
outspokenness
U
رک گوئی
free heartedness
U
رک گوئی
candidness
U
رک گوئی
extravagantly
U
باگزاف گوئی
reviling
U
ناسزا گوئی
extemporaneousness
U
بدیهه گوئی
humoralism
U
بذله گوئی
hyperbolism
U
مبالغه گوئی
troplogy
U
مجاز گوئی
To prophecy . To divine .
U
غیب گوئی کردن
repetition of a word
U
باز گوئی یاتکرارسخن
Do you mean it?Are you serious?
U
جدی میگی ؟ (می گوئی ) ؟
She is far too conceited. She is full of herself .
U
گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
as for
U
مربوط به
vespertinal
U
مربوط به شب
affined
U
مربوط
coherent
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
apposite
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
relevant
U
مربوط
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
for
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
eight bit system
U
مربوط به یک
coordinate
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
related
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
pertinent
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط
germane
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
condequent
U
مربوط
proper
U
مربوط
curatorial
U
مربوط به
verbs
U
مربوط به صدا
anglian
U
مربوط به نژاد
personal
U
مربوط به کسی
larcenous
U
مربوط به دزدی
verb
U
مربوط به صدا
janitorial
U
مربوط به فراشی
irrelative
U
نا مربوط مطلق
ecumenical
U
مربوط به سرتاسرجهان
arteriovenous
U
مربوط به رگها
vehicular
U
مربوط به خودرو
meteorological
U
مربوط به هواسنجی
anent
U
در مشارکت با مربوط به
glossal
U
مربوط به زبان
analitical
U
مربوط به تجزیه
metabolical
U
مربوط به متابولیزم
aesthetically
U
مربوط به علم
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
aesthetic
U
مربوط به علم
avuncular
U
مربوط بدایی
occupational
U
مربوط به شغل
arbitral
U
مربوط به حکمیت
hydropic
U
مربوط به استسقاء
haemic
U
مربوط بخون
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
horsy
U
مربوط به اسب
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
hominoid
U
مربوط به بشر
astrological
U
مربوط به نجوم
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
goidelic
U
مربوط بسلت
archival
U
مربوط به بایگانی
glyptic
U
مربوط به حکاکی
insurrectional
U
مربوط به شورش
thermal
U
مربوط به گرما
inspectional
U
مربوط به بازرسی
immunologic
U
مربوط به مصونیت
hypophyseal
U
مربوط به هیپوفیز
coherently
U
بطور مربوط
quadrantal
U
مربوط به تراز
as to
U
عطف به مربوط به
c
U
مربوط به کامپیوتر
churchly
U
مربوط به کلیسا
affiliate
U
مربوط ساختن
collegial
U
مربوط به دانشکده
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
speculative
U
مربوط به اندیشه
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
nuclear
U
مربوط به اتمی
ceremonials
U
مربوط به جشن
prospective
U
مربوط به اینده
technological
U
مربوط به فناوری
bear on
U
مربوط بودن
technologically
U
مربوط به فناوری
communists
U
مربوط به کمونیسم
communist
U
مربوط به کمونیسم
affiliated
U
مربوط ساختن
chromic
U
مربوط به کرومیوم
anal
U
مربوط به مقعد
britannic
U
مربوط به بریتانیا
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
caloric
U
مربوط به کالری
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
capitular
U
مربوط بفصل
existential
U
مربوط به هستی
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
cerebellar
U
مربوط به مخچه
budgetary
U
مربوط به بودجه
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
chromatic
U
مربوط به رنگها
affiliates
U
مربوط ساختن
dictoral
U
مربوط به دکتری
operatic
U
مربوط به اپرا
brumal
U
مربوط به زمستان
atomistic
U
مربوط به اتم
congressional
U
مربوط به کنگره
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
garlicky
U
مربوط به سیر
polar
U
مربوط به قط بها
polar
U
مربوط به قطب
Hellenic
U
مربوط به یونان
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
mammary
U
مربوط به پستان
mammary
U
مربوط به پستانداران
genethliac
U
مربوط به طالع
contiguous
U
مربوط بهم
sartorial
U
مربوط به خیاطی
thematic
U
مربوط بموضوع
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
climatic
U
مربوط به اب وهوا
divisional
U
مربوط به تقسیم
domiciliary
U
مربوط به خانه
futuristic
U
مربوط به اینده
basal
U
مربوط به ته یابنیان
geriatric
U
مربوط به پیری
centenarian
U
مربوط به قرن
centenarians
U
مربوط به قرن
bardic
U
مربوط به رامشگری
expiratory
U
مربوط به زفیر
faunae
U
مربوط به جانوران
filiate
U
مربوط ساختن
feminine
U
مربوط به جنس زن
my
U
مربوط بمن
fistulous
U
مربوط به ناسور
astro
U
مربوط به نجوم
bawdy
U
مربوط به جاکشی
typographic
U
مربوط به چاپ
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
vermian
U
مربوط به کرم
racing
U
مربوط بمسابقه
facial
U
مربوط به صورت
versicular
U
مربوط به ایات
vespertine
U
مربوط به شب شبانه
connects
U
مربوط کردن
outbound
U
مربوط به خارج
connect
U
مربوط کردن
dependent
U
مربوط محتاج
concerns
U
مربوط بودن به
villatic
U
مربوط به دهکده
vindicative
U
مربوط به توجیه
commercial
U
مربوط به تجارت
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
subsistence
U
مربوط به زیست
acetarious
U
مربوط به سالاد
attached
U
مربوط متعلق
residential
U
مربوط به اقامت
valedictory
U
مربوط به خداحافظی
senile
U
مربوط به پیری
postal
U
مربوط به پست
to be
U
مربوط باینده
to be in rapport
U
مربوط بودن
organizational
U
مربوط به سازمان
fractional
U
مربوط به بخشها
to have connexion with
U
مربوط بودن با
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com