Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cosmic
U
مربوط به عالم هستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
existential
U
مربوط به هستی
cosmic
U
مربوط بعالم هستی
beau monde
U
عالم شیکی ومدپرستی عالم اشرافیت
hell
U
عالم اموات عالم اسفل
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
existences
U
هستی
existence
U
هستی
being
U
هستی
thou art
U
تو هستی
reality
U
هستی
realities
U
هستی
essence
U
هستی
esse
U
هستی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
ontologist
U
هستی شناس
What are you waiting for ?
U
معطل چه هستی ؟
to call into being
U
هستی دادن
vivifier
U
هستی بخش
reality
U
هستی اصلیت
objectivity
U
هستی واقعیت
ontology
U
هستی شناسی
existentialism
U
هستی گرایی
to bring existence
U
هستی دادن
Is everything all right?
U
سالم هستی؟
to give being to
U
هستی بخشیدن
extant
U
دارای هستی
Are you hungry?
U
تو گرسنه هستی؟
All right?
U
سالم هستی؟
ingenerate
U
هستی دادن
individuum
U
هستی مطلق
corporality
U
هستی جسمانی تن
ens
U
هستی مطلق
realities
U
هستی اصلیت
raw deal
<idiom>
U
آخر خط ،پایان هستی
individuum
U
هستی تجزیه ناپذیر
pre existence
U
هستی از پیش ازلیت
ontological
U
وابسته به هستی شناسی
inesse
U
دارای هستی واقعی
antitheist
U
منکر هستی خدا
substantively
U
با داشتن هستی جداگانه
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
I want to swim ,are you on ?
U
اهلش هستی شنا کنیم ؟
nirvana
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
being
U
زمان حال فعل be to هستی
You are stll a child in her eyes.
U
به چشم اوهنوز یک بچه هستی
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
nirvanas
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
Very funny ! Ha , ha , ha !
U
یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
learned
U
عالم
scholars
U
عالم
scholar
U
عالم
learned man
U
عالم
lettered
U
عالم
learnted
U
عالم
scientist
U
عالم
scientists
U
عالم
sciential
U
عالم
universe
U
عالم
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم چند مرد حلاج هستی.
[اصطلاح روزمره]
Are you still around?
U
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
otherworld
U
عالم ثانی
otherworld
U
عالم باقی
afterworld
U
عالم فانی
afterworld
U
عالم اخرت
spirituality
U
عالم روحانی
erudite
U
عالم دانشمند
poles of the universe
U
قطبهای عالم
he saw in his vision
U
در عالم رویادید
universe
U
عالم وجود
muliebrity
U
عالم نسوان
rabbis
U
عالم یهودی
netherworld
U
عالم اموات
worlds
U
عالم روزگار
world
U
عالم روزگار
netherworld
U
عالم اسفل
rabbi
U
عالم یهودی
notionalist
U
عالم نظری
clergyman
U
عالم مذهبی
clergymen
U
عالم مذهبی
stoned
U
در عالم هپروت
animalism
U
عالم حیوانی
drat
U
خاک عالم
intermediate world
U
عالم برزخ
underworld
U
عالم اموات
uranography
U
شرح عالم
universe of discourse
U
عالم مقال
microcosms
U
عالم صغیر
the next world
U
عالم اینده
dreamworld
U
عالم رویا
tartarus
U
عالم اسفل
the new of dreams
U
عالم خواب
the invisible world
U
عالم غیب
the invisible
U
عالم غیب
pedant
U
عالم نما
know it all
U
عالم نما
pedants
U
عالم نما
know-it-all
U
عالم نما
know-it-alls
U
عالم نما
the corner's of the earth
U
اکناف عالم
macrocosms
U
عالم کبیر
macrocosm
U
عالم کبیر
celestial equator
U
استوای عالم
highbrow
U
عالم ودانشمند
celestial sphere
U
کره عالم
celestrial axis
U
محور عالم
microcosm
U
عالم صغیر
womanhood
U
عالم نسوان
celectial poles
U
قطبهای عالم
hades
U
عالم اسفل جهنم
cloud land
U
عالم خیال یافرض
celestial north pole
U
قطب شمال عالم
hydraulician
U
عالم به علم اب رسانی
cosmologies
U
نظام عالم وجود
dream land
U
عالم خواب و رویا
cosmos
U
نظام عالم وجود
rhetorician
U
عالم درعلم بدیع
rhetoricians
U
عالم درعلم بدیع
erebus
U
برزخ یا عالم فلمات
brown study
U
عالم رویا و هپروت
biologist
U
عالم علم الحیات
liturgist
U
عالم در ایین نماز
celestial body south pole
U
قطب جنوب عالم
heaven
U
خدا عالم روحانی
pluto
U
خدای عالم اسفل
superphysical
U
ماورای عالم مادی
orb
U
عالم احاطه کردن
orbs
U
عالم احاطه کردن
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
acheron
U
دوزخ عالم اسفل
styx
U
رودخانه عالم اسفل
spiritusoity
U
عالم غیر مادی
cosmology
U
نظام عالم وجود
heavens
U
خدا عالم روحانی
mathematician
U
عالم علم ریاضی
spiritualism
U
اعتقادبه عالم ارواح
to swear by all that is sacred
U
بمقدسات عالم سوگند
prescient
U
عالم به غیب یا اینده
mathematicians
U
عالم علم ریاضی
I appreciate your concern, but I'm fine.
U
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
hygeist
U
عالم به علم حفظ الصحه
acheron
U
رودخانهء افسانهای در عالم اسفل
the lower world
U
جهان مردگان عالم اسوات
uranography
U
عالم شناسی اسمان نگاری
bibliograph
U
عالم بشرح تاریخچه کتابها
hecate
U
الهه سحروجادو و عالم اسفل
arabist
U
عالم بزبان و علوم عربی
cosmogonic
U
وابسته به خلقت عالم وجود
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
pedantic
U
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
Providence watches over him.
U
از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
overt act
U
عملی که در عالم خارج محسوس باشد
cosmologist
U
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
logos
U
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
extraterrestrial
U
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
cosmogony
U
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
extraterrestrials
U
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
geocentric
U
معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
chthonian
U
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonic
U
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
voluntarism
U
فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
self forgetful
U
نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
cosmopolitanism
U
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
Christendom
U
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
christenings
U
عالم مسیحیت جامعه مسیحیت
germane
U
مربوط
condequent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
pertaining
U
مربوط به
lineal
U
مربوط به خط
proper
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
caprine
U
مربوط به بز
affined
U
مربوط
related
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط
for
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com