Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pyric
U
مربوط به سوختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
Other Matches
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
consumption
U
سوختن
burn
U
سوختن
to burn out
U
سوختن
burns
U
سوختن
broils
U
سوختن
broiling
U
سوختن
broiled
U
سوختن
broil
U
سوختن
burn in
U
سوختن
combustion
U
سوختن
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
incinerating
U
بااتش سوختن
smoulder
U
سوختن ودودکردن
smolders
U
سوختن ودودکردن
smoldering
U
سوختن ودودکردن
melted
U
از گرما سوختن
singeing
U
سوختن بودادن
incinerate
U
بااتش سوختن
afire
U
در حال سوختن
incinerated
U
بااتش سوختن
singes
U
سوختن بودادن
incinerates
U
بااتش سوختن
blow out
U
سوختن انفجار
singed
U
سوختن بودادن
smouldered
U
سوختن ودودکردن
heat value
U
گرمای سوختن
heat of combustion
U
گرمای سوختن
smolder
U
سوختن ودودکردن
smoulders
U
سوختن ودودکردن
singe
U
سوختن بودادن
to fret and fume inwardly
U
سوختن وساختن
smouldering
U
سوختن ودودکردن
smoldered
U
سوختن ودودکردن
to grin and bear it
U
سوختن وساختن
heating value
U
گرمای سوختن
burn
U
دراتش شهوت سوختن
to burn away
U
سوختن و تمام شدن
burns
U
سوختن مشتعل شدن
burnout of a crystal rectifier
U
سوختن یکسوکننده دیودی
lighting hours
U
زمان روشنایی یا سوختن
singe
U
بطور سطحی سوختن
burns
U
دراتش شهوت سوختن
to fret and fume inwardly
U
سوختن ودم نزدن
flares
U
باشعله نامنظم سوختن
singed
U
بطور سطحی سوختن
degressive burning
U
سوختن طولانی خرج
flare
U
باشعله نامنظم سوختن
scorches
U
بطور سطحی سوختن
scorch
U
بطور سطحی سوختن
bakes
U
سوختن خشک کردن
burn
U
سوختن مشتعل شدن
baked
U
سوختن خشک کردن
bake
U
سوختن خشک کردن
singes
U
بطور سطحی سوختن
singeing
U
بطور سطحی سوختن
flammable
U
قابل سوختن اتشگیر
progressive burning
U
سوختن تدریجی خرج
smolder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
to g. with passion
U
دراتش شهوت یاعشق سوختن
smouldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smolders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
sizzled
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzles
U
صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling
U
صدای سوختن کباب روی اتش
to souse a burning house
U
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
sizzle
U
صدای سوختن کباب روی اتش
burn up
<idiom>
U
کاملا سوختن (معمولا برای چیزهایی غیرازساختمان)
burn down
<idiom>
U
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود)
carry one's bat
U
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
burnout velocity
U
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
leg before
U
ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
hydraulic
U
مربوط به اب
coherent
U
مربوط
affined
U
مربوط
correspondents
U
مربوط به
for
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط به
apposite
U
مربوط
related
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
as for
U
مربوط به
germane
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
pertaining
U
مربوط به
irrelevant
U
نا مربوط
proper
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
correspondent
U
مربوط به
caprine
U
مربوط به بز
condequent
U
مربوط
relevant
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
vespertinal
U
مربوط به شب
coordinate
U
مربوط
curatorial
U
مربوط به
dependent
U
مربوط محتاج
outbound
U
مربوط به خارج
communist
U
مربوط به کمونیسم
osteal
U
مربوط باستخوان
communists
U
مربوط به کمونیسم
ovarial
U
مربوط به تخمدان
paratroop
U
مربوط به چتربازی
racing
U
مربوط بمسابقه
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
garlicky
U
مربوط به سیر
prospective
U
مربوط به اینده
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
parental
U
مربوط به والدین
concerns
U
مربوط بودن به
numeric
U
1-مربوط به اعداد. 2-
existential
U
مربوط به هستی
fractional
U
مربوط به بخشها
fractional
U
مربوط به بخشهایی
budgetary
U
مربوط به بودجه
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
collegial
U
مربوط به دانشکده
affiliate
U
مربوط ساختن
genethliac
U
مربوط به طالع
norse
U
مربوط به اسکاندیناوی
geriatric
U
مربوط به پیری
operatic
U
مربوط به اپرا
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
futuristic
U
مربوط به اینده
bears
U
مربوط بودن
achaian
U
مربوط به اخائیه
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
fistulous
U
مربوط به ناسور
adulterous
U
مربوط به زنا
facial
U
مربوط به صورت
capitular
U
مربوط بفصل
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
aguish
U
مربوط به تب و لرز
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
connect
U
مربوط کردن
connects
U
مربوط کردن
bear
U
مربوط بودن
achaean
U
مربوط به اخائیه
climatic
U
مربوط به اب وهوا
vehicular
U
مربوط به خودرو
pertain to
U
مربوط بودن به
pertian
U
مربوط بودن
churchly
U
مربوط به کلیسا
acetarious
U
مربوط به سالاد
What's it to you?
<idiom>
U
به تو چه؟
[به تو چه مربوط است؟]
chromic
U
مربوط به کرومیوم
chromatic
U
مربوط به رنگها
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
cerebellar
U
مربوط به مخچه
left wing
U
مربوط به جناح چپ
left-wing
U
مربوط به جناح چپ
c
U
مربوط به کامپیوتر
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
hominoid
U
مربوط به بشر
goidelic
U
مربوط بسلت
horsy
U
مربوط به اسب
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
military
U
مربوط به نظام
hydropic
U
مربوط به استسقاء
hydrostatic
U
مربوط به فشار اب
astrological
U
مربوط به نجوم
glyptic
U
مربوط به حکاکی
commercial
U
مربوط به تجارت
meteorological
U
مربوط به هواسنجی
hypophyseal
U
مربوط به هیپوفیز
glossal
U
مربوط به زبان
concern
U
مربوط بودن به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com