Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arbitral
U
مربوط به حکمیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arbitrage
U
حکمیت
umpirage
U
حکمیت
arbitration
U
حکمیت
arbitratrix
U
زن حکمیت کننده
umpireship
U
داوری حکمیت
arbitration clause
U
شرط حکمیت
arbitration
U
نتیجهء حکمیت
arbitrate
U
حکمیت کردن
appeal to arbitration
U
رجوع به حکمیت
arbitral award
U
فتوای حکمیت
umpiring
U
حکمیت داوری
umpires
U
حکمیت داوری
umpire
U
حکمیت داوری
arbitration award
U
فتوی حکمیت
arbitration agreement
U
توافق بر حکمیت
arbitrated
U
حکمیت کردن
arbitrates
U
حکمیت کردن
arbitrating
U
حکمیت کردن
umpired
U
حکمیت داوری
awarded
U
رای حکمیت
awarding
U
رای حکمیت
award
U
رای حکمیت
awards
U
رای حکمیت
arbitration
U
رای بطریق حکمیت
to have recourse to arbitration
U
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
to apply to the court of arbitration
U
به دادگاه حکمیت رجوع کردن
[حقوق]
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
condequent
U
مربوط
related
U
مربوط
relevant
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
curatorial
U
مربوط به
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
caprine
U
مربوط به بز
hydraulic
U
مربوط به اب
affined
U
مربوط
coherent
U
مربوط
pertinent
U
مربوط
eight bit system
U
مربوط به یک
coordinate
U
مربوط
proper
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
apposite
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
for
U
مربوط به
as for
U
مربوط به
germane
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
vespertinal
U
مربوط به شب
lineal
U
مربوط به خط
irrelevant
U
نا مربوط
numeric
U
1-مربوط به اعداد. 2-
shipboard
U
مربوط به ناو
American
U
مربوط بامریکا
Americans
U
مربوط بامریکا
osteal
U
مربوط باستخوان
circumstantial
U
مربوط به موقعیت
substantival
U
مربوط به اسم
geriatric
U
مربوط به پیری
brumal
U
مربوط به زمستان
thallous
U
مربوط به تالیوم
baronial
U
مربوط به بارون
textual
U
مربوط به متن یا نص
dictoral
U
مربوط به دکتری
outbound
U
مربوط به خارج
thermal
U
مربوط به گرما
dependent
U
مربوط محتاج
concerns
U
مربوط بودن به
concern
U
مربوط بودن به
norse
U
مربوط به اسکاندیناوی
garlicky
U
مربوط به سیر
britannic
U
مربوط به بریتانیا
c
U
مربوط به کامپیوتر
horsy
U
مربوط به اسب
verb
U
مربوط به صدا
verbs
U
مربوط به صدا
ovarian
U
مربوط به تخمدان
mammary
U
مربوط به پستان
mammary
U
مربوط به پستانداران
ecumenical
U
مربوط به سرتاسرجهان
coherently
U
بطور مربوط
personal
U
مربوط به کسی
hydrographic
U
مربوط به اب نگاری
nasal
U
مربوط به بینی
contiguous
U
مربوط بهم
occupational
U
مربوط به شغل
genethliac
U
مربوط به طالع
textuary
U
مربوط به متن
superciliary
U
مربوط به ابرو
synergistic
U
مربوط به همکاری
fractional
U
مربوط به بخشهایی
testamentary
U
مربوط به وصیتنامه
aesthetic
U
مربوط به علم
polar
U
مربوط به قط بها
polar
U
مربوط به قطب
Hellenic
U
مربوط به یونان
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
fractional
U
مربوط به بخشها
nautical
U
مربوط به کشتیرانی
astrological
U
مربوط به نجوم
hominoid
U
مربوط به بشر
collegial
U
مربوط به دانشکده
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
ceremonial
U
مربوط به جشن
procephalic
U
مربوط به جلو سر
professorate
U
مربوط به استادی
anal
U
مربوط به مقعد
ceremonials
U
مربوط به جشن
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
municipal
U
مربوط به شهرداری
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
matrimonial
U
مربوط به ازدواج
meteorological
U
مربوط به هواسنجی
existential
U
مربوط به هستی
marital
U
مربوط به زناشویی
computational
U
مربوط به یک محاسبه
cerebellar
U
مربوط به مخچه
speculative
U
مربوط به اندیشه
sartorial
U
مربوط به خیاطی
congressional
U
مربوط به کنگره
chromatic
U
مربوط به رنگها
thematic
U
مربوط بموضوع
chromic
U
مربوط به کرومیوم
churchly
U
مربوط به کلیسا
nuclear
U
مربوط به اتمی
my
U
مربوط بمن
feminine
U
مربوط به جنس زن
centenarians
U
مربوط به قرن
centenarian
U
مربوط به قرن
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
aesthetically
U
مربوط به علم
technologically
U
مربوط به فناوری
technological
U
مربوط به فناوری
surgical
U
مربوط به جراحی
pertian
U
مربوط بودن
budgetary
U
مربوط به بودجه
operatic
U
مربوط به اپرا
climatic
U
مربوط به اب وهوا
futuristic
U
مربوط به اینده
vehicular
U
مربوط به خودرو
attached
U
مربوط متعلق
valedictory
U
مربوط به خداحافظی
capitular
U
مربوط بفصل
glossal
U
مربوط به زبان
military
U
مربوط به نظام
caloric
U
مربوط به کالری
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
commercial
U
مربوط به تجارت
paratroop
U
مربوط به چتربازی
ovarial
U
مربوط به تخمدان
sensorimotor
U
مربوط به حس حرکت
communist
U
مربوط به کمونیسم
communists
U
مربوط به کمونیسم
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
retired
U
مربوط به بازنشستگی
affiliating
U
مربوط ساختن
psychiatric
U
مربوط به روانپزشکی
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliated
U
مربوط ساختن
affiliate
U
مربوط ساختن
glyptic
U
مربوط به حکاکی
pertain to
U
مربوط بودن به
pyrotechnic
U
مربوط به فن اتشبازی
pyric
U
مربوط به سوختن
quadrantal
U
مربوط به تراز
prospective
U
مربوط به اینده
parental
U
مربوط به والدین
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
familial
U
مربوط به خانواده
goidelic
U
مربوط بسلت
avuncular
U
مربوط بدایی
amebic
U
مربوط به امیب
bawdy
U
مربوط به جاکشی
haemic
U
مربوط بخون
residential
U
مربوط به اقامت
senile
U
مربوط به پیری
postal
U
مربوط به پست
bardic
U
مربوط به رامشگری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com