Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precipitative
U
مربوط به تعجیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acceleration
U
تعجیل
precipitancy
U
تعجیل بسیار
acceleration
تعجیل افزایش
precipitance
U
تعجیل بسیار
post
U
صندوق پست تعجیل
posts
U
صندوق پست تعجیل
posted
U
صندوق پست تعجیل
post-
U
صندوق پست تعجیل
precipitator
U
تعجیل یا تسریع کننده
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
connects
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
U
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects
U
مربوط کردن
connect
U
مربوط کردن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
relay
U
ربط دادن مربوط کردن
allude
U
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
U
افهار کردن مربوط بودن به
alludes
U
افهار کردن مربوط بودن به
alluding
U
افهار کردن مربوط بودن به
identifying
U
مربوط کردن تشخیص دادن
relays
U
ربط دادن مربوط کردن
identify
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identified
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
U
مربوط کردن تشخیص دادن
relayed
U
ربط دادن مربوط کردن
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
preparative
U
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
tailors
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batch
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batches
U
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
tailor
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
orthopaedic
U
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
access procedures
U
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
to shoot oneself in the foot
<idiom>
U
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
emunctory
U
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
fitcall finding
U
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
group
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups
U
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
armstrong
U
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
job to job transition
U
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
pertaining
U
مربوط به
coordinate
U
مربوط
condequent
U
مربوط
apposite
U
مربوط
proper
U
مربوط
affined
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
curatorial
U
مربوط به
eight bit system
U
مربوط به یک
irrelevant
U
نا مربوط
relevant
U
مربوط
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
for
U
مربوط به
vespertinal
U
مربوط به شب
hydraulic
U
مربوط به اب
pertinent
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
germane
U
مربوط
related
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
pertinenet
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
coherent
U
مربوط
as for
U
مربوط به
genethliac
U
مربوط به طالع
matrimonial
U
مربوط به ازدواج
facial
U
مربوط به صورت
thermal
U
مربوط به گرما
aesthetic
U
مربوط به علم
ceremonials
U
مربوط به جشن
aesthetically
U
مربوط به علم
four dimensional
U
مربوط به بعدچهارم
ceremonial
U
مربوط به جشن
gallinaceous
U
مربوط بماکیان
garlicky
U
مربوط به سیر
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
avuncular
U
مربوط بدایی
calligraphic
U
مربوط به خطاطی
fossil
U
مربوط بادوارگذشته
self-
U
مربوط به خود
budgetary
U
مربوط به بودجه
expiratory
U
مربوط به زفیر
subsistence
U
مربوط به زیست
existential
U
مربوط به هستی
aeronautical
U
مربوط به فضانوردی
mathematical
U
مربوط به ریاضیات
faunae
U
مربوط به جانوران
capitular
U
مربوط بفصل
filiate
U
مربوط ساختن
fistulous
U
مربوط به ناسور
caloric
U
مربوط به کالری
marital
U
مربوط به زناشویی
anal
U
مربوط به مقعد
surgical
U
مربوط به جراحی
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
numerical
U
مربوط به اعداد
basal
U
مربوط به ته یابنیان
bardic
U
مربوط به رامشگری
geriatric
U
مربوط به پیری
archival
U
مربوط به بایگانی
organizational
U
مربوط به سازمان
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
hawaiian
U
مربوط به هاوایی
histrionic
U
مربوط به نمایش
centenarians
U
مربوط به قرن
centenarian
U
مربوط به قرن
as to
U
عطف به مربوط به
atomistic
U
مربوط به اتم
haemic
U
مربوط بخون
arbitral
U
مربوط به حکمیت
c
U
مربوط به کامپیوتر
aguish
U
مربوط به تب و لرز
acrobatic
U
مربوط به بندبازی
speculative
U
مربوط به اندیشه
glossal
U
مربوط به زبان
brumal
U
مربوط به زمستان
What's it to you?
<idiom>
U
به تو چه؟
[به تو چه مربوط است؟]
britannic
U
مربوط به بریتانیا
technological
U
مربوط به فناوری
glyptic
U
مربوط به حکاکی
senile
U
مربوط به پیری
technologically
U
مربوط به فناوری
bear on
U
مربوط بودن
ghostly
U
مربوط به روح
fossils
U
مربوط بادوارگذشته
collegial
U
مربوط به دانشکده
prospective
U
مربوط به اینده
churchly
U
مربوط به کلیسا
chromic
U
مربوط به کرومیوم
narcotic
U
مربوط به موادمخدره
mechanical
U
مربوط به ماشین ها
adulterous
U
مربوط به زنا
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
amazonian
U
مربوط به امازونها
dictatorial
U
مربوط به دیکتاتور
ameba
U
مربوط به امیب
achaian
U
مربوط به اخائیه
achaean
U
مربوط به اخائیه
communists
U
مربوط به کمونیسم
sales
U
مربوط به فروش
treats
U
مربوط بودن به
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
my
U
مربوط بمن
computational
U
مربوط به یک محاسبه
nuclear
U
مربوط به اتمی
treat
U
مربوط بودن به
thematic
U
مربوط بموضوع
treated
U
مربوط بودن به
congressional
U
مربوط به کنگره
tutorial
U
مربوط به قیمومت
tutorials
U
مربوط به قیمومت
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
sartorial
U
مربوط به خیاطی
acetarious
U
مربوط به سالاد
communist
U
مربوط به کمونیسم
vehicular
U
مربوط به خودرو
divisional
U
مربوط به تقسیم
feminine
U
مربوط به جنس زن
domiciliary
U
مربوط به خانه
affiliated
U
مربوط ساختن
affiliates
U
مربوط ساختن
affiliating
U
مربوط ساختن
analitical
U
مربوط به تجزیه
anent
U
در مشارکت با مربوط به
astrological
U
مربوط به نجوم
anglian
U
مربوط به نژاد
astro
U
مربوط به نجوم
retired
U
مربوط به بازنشستگی
ammino
U
مربوط به امونیاک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com