Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diastrophic
U
مربوط به تحولات زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diastrophism
U
تحولات ارضی زمین
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
terrestrial
U
زمینی مربوط به زمین
strongside
U
مربوط به جبهه قوی زمین
geoscience
U
علوم مربوط به زمین شناسی
geogonostic
U
مربوط بعلم زمین شناسی
land policy
U
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
geogonostical
U
مربوط بعلم زمین شناسی
geotectonic
U
مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
rotation coefficients
U
ضرایب مربوط به چرخش زمین که روی گلوله اثر دارد
out-
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
antipodal
U
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
outed
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out
U
مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
chequered
U
دارای تحولات
meteorology
U
مبحث تحولات جوی
morphology
U
تاریخ تحولات لغوی
cataclysm
U
تحولات ناگهانی وعمده
cataclysms
U
تحولات ناگهانی وعمده
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
macroevoluyion
U
تحولات عظیم سیر تکامل
metabolism
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
induced investment
U
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
proper
U
مربوط
pertinenet
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
vespertinal
U
مربوط به شب
curatorial
U
مربوط به
coherent
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
germane
U
مربوط
cretaceous
U
مربوط به گچ
for
U
مربوط به
eight bit system
U
مربوط به یک
condequent
U
مربوط
hydraulic
U
مربوط به اب
irrelevant
U
نا مربوط
correspondents
U
مربوط به
correspondent
U
مربوط به
affined
U
مربوط
apposite
U
مربوط
related
U
مربوط
relevant
U
مربوط
pertaining
U
مربوط به
as for
U
مربوط به
pertinent
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
lineal
U
مربوط به خط
mammary
U
مربوط به پستانداران
mammary
U
مربوط به پستان
polar
U
مربوط به قط بها
chromic
U
مربوط به کرومیوم
womanish
U
مربوط به زن یا زنان
churchly
U
مربوط به کلیسا
vespertine
U
مربوط به شب شبانه
post-
U
مربوط به پست
post
U
مربوط به پست
analitical
U
مربوط به تجزیه
to the point
U
مربوط بموضوع
fractional
U
مربوط به بخشهایی
What do I care?
U
به من چه مربوط است؟
fractional
U
مربوط به بخشها
commisural
U
مربوط به درزوپیوندگاه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
to have connexion with
U
مربوط بودن با
corresponsive
U
مربوط بیکدیگر
posted
U
مربوط به پست
posts
U
مربوط به پست
numerical
U
مربوط به اعداد
Hellenic
U
مربوط به یونان
polar
U
مربوط به قطب
versicular
U
مربوط به ایات
vermian
U
مربوط به کرم
concerns
U
مربوط بودن به
concern
U
مربوط بودن به
procephalic
U
مربوط به جلو سر
professorate
U
مربوط به استادی
typographic
U
مربوط به چاپ
collegial
U
مربوط به دانشکده
materials
U
مربوط جسم
material
U
مربوط جسم
nasal
U
مربوط به بینی
arbitrative
U
مربوط بحکمیت
aluminous
U
مربوط به الومینیوم
aguish
U
مربوط به تب و لرز
agrologic
U
مربوط بخاکشناسی
photo-
U
مربوط به نور
adulterous
U
مربوط به زنا
zibelline
U
مربوط به سمور
dictatorial
U
مربوط به دیکتاتور
narcotic
U
مربوط به موادمخدره
treats
U
مربوط بودن به
treated
U
مربوط بودن به
treat
U
مربوط بودن به
achaian
U
مربوط به اخائیه
achaean
U
مربوط به اخائیه
yester
U
مربوط به دیروز
bardic
U
مربوط به رامشگری
basal
U
مربوط به ته یابنیان
amazonian
U
مربوط به امازونها
ameba
U
مربوط به امیب
ameban
U
مربوط به امیب
archival
U
مربوط به بایگانی
pertian
U
مربوط بودن
pertain to
U
مربوط بودن به
arbitral
U
مربوط به حکمیت
arithmeticlal
U
مربوط به حساب
arteriovenous
U
مربوط به رگها
thermal
U
مربوط به گرما
as to
U
عطف به مربوط به
astro
U
مربوط به نجوم
atomistic
U
مربوط به اتم
nutritional
U
مربوط بهتغذیه
anglian
U
مربوط به نژاد
anent
U
در مشارکت با مربوط به
ammino
U
مربوط به امونیاک
ameboid
U
مربوط به امیب
amebic
U
مربوط به امیب
paratroop
U
مربوط به چتربازی
acetarious
U
مربوط به سالاد
woodsy
U
مربوط به جنگل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com