English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commercial U مربوط به تجارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lawmerchant U حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade U عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
businesses U تجارت
trade U تجارت
commerce U تجارت
traffic U تجارت
traffics U تجارت
business U تجارت
trafficking U تجارت
trafficked U تجارت
traded U تجارت
mystery U تجارت
furriery U تجارت خز
mysteries U تجارت
graphics, business U تجارت
trafficked U تجارت غیرقانونی
floating trade U تجارت دریایی
flax trade U تجارت کتان
trafficking U تجارت غیرقانونی
trade deficit U کسری تجارت
traffics U تجارت غیرقانونی
trade barrier U مانع تجارت
commercialism U تجارت گرائی
fair trade U تجارت منصفانه
free trade U تجارت ازاد
traffic U تجارت غیرقانونی
freedom of enterprise U ازادی تجارت
joint adventure U تجارت مشترک
commercial code U قانون تجارت
traditional trade U تجارت سنتی
unfavorable trade U تجارت نامساعد
unfavorable trade U تجارت نامطلوب
foreign trade U تجارت خارجی
commercial law U قانون تجارت
laissez-faire U ازادی تجارت
commercial law U حقوق تجارت
free trader U تجارت ازاد
fair trade U تجارت عادلانه
enterprises U تعهد تجارت
fair trade U تجارت مشروع
home trade U تجارت داخلی
enterprise U تعهد تجارت
restraint of trade U محدودیت تجارت
merchandies U تجارت کردن
merchandise U تجارت کردن
regional trade U تجارت منطقهای
freedom of trade U ازادی تجارت
counter trade U تجارت متقابل
internal trade U تجارت داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
business U موضوع تجارت
refinance U از نو تجارت کردن
refinanced U از نو تجارت کردن
businesses U موضوع تجارت
refinances U از نو تجارت کردن
refinancing U از نو تجارت کردن
free in trade U تجارت ازاد
business law U حقوق تجارت
mercantile law U قانون تجارت
chamber of trade U اتاق تجارت
open trade U تجارت ازاد
law of the staple U حقوق تجارت
law merchant U قانون تجارت
law merchant U حقوق تجارت
maritime trade U تجارت دریایی
chamber of commerce U اطاق تجارت
bilateral trade U تجارت دوجانبه
chamber of commerce U اتاق تجارت
carring trade U تجارت داخله
cabotage U تجارت ساحلی
downtown U مرکز تجارت شهر
free trade area U منطقه تجارت ازاد
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
invisible items of trade U اقلام نامرئی تجارت
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> U هم زیارت است هم تجارت .
traded U تجارت داد و ستد
international trade U تجارت بین المللی
international trade U تجارت بین الملل
contraband U تجارت قاچاق یاممنوع
free enterprise U تجارت ومعامله ازاد
trade U تجارت داد و ستد
traded U تجارت داد وستد
carrying trade U تجارت حمل و نقل
trade U تجارت داد وستد
mentoring U مرشدی [تجارت و بازرگانی]
free trade area U حوزه تجارت ازاد
transport industry U تجارت حمل و نقل
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
transport trade U تجارت حمل و نقل
multilateral trade U تجارت چند جانبه
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
balance of foreign trade U تراز تجارت خارجی
commerce U معاشرت تجارت کردن
trade magazine U مجله تخصصی تجارت
adventures U تجارت مخاطره امیز
adventure تجارت مخاطره آمیز
free enterprise system U نظام تجارت ازاد
visibles U اقلام مرئی تجارت
trafficking U تجارت هدایت شده
carrying business U تجارت حمل و نقل
carrying-trade U تجارت حمل و نقل
traffics U تجارت هدایت شده
trafficked U تجارت هدایت شده
shipping trade U تجارت حمل و نقل
traffic U تجارت هدایت شده
transport business U تجارت حمل و نقل
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
microeconomics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
micro-economics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
take a bath <idiom> U ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
copartner U سهیم وشریک در تجارت وغیره
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission U کمیسیون تجارت بین ایالات
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
barter away U تجارت یا معامله پایاپای کردن
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
multilateral trade U تجارت باچند کشور در ان واحد
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
white slave U استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
dumping U سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house U تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
stock control program U نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness U تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
traded U تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
trade U تجارت کردن با داد وستد کردن
pertinenet U مربوط
pertinent U مربوط به
lineal U مربوط به خط
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com