English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
it did not profit me U مرا سودمند نبود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it was nothing short of U کم از.....نبود
he did the wrong thing U نبود
if i had thought of that U نبود
he did not dislike itŠt. U بی میل نبود
it wasnot for noyhing that U بی خود نبود که
lack of incentive U نبود انگیزه
no offences was meant U توهین نبود
I was scared stiff. I had my heart in my mouth. U دل تو دلم نبود
there was no mail to day U امروز پست نبود
it was not p to do that U کردن انکارمصلحت نبود
there was not a soul U ذی نفسی انجا نبود
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
it was all quiet in london U درلندن خبری نبود
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
it was an incorrect procedure U جریانش درست نبود
he was not inclined to go U مایل برفتن نبود
once upon a time U یکی بودیکی نبود
I had completely forgotten . U هیچ یادم نبود
he did not dislike itŠt. U ولی بی میل هم نبود
it was no better U هیچ بهتر نبود
It wasnt much of a dinner . U زیاد شام مهمی نبود
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
He was I'll advised to quit (resign). U صلاحش نبود که استعفا ء دهد
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
There wasnt a thing to eat. U هیچ چیز نبود که بخوریم
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Unfortunately it was not to be . U متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
purposive <adj.> U سودمند
helpful <adj.> U سودمند
handy [useful] <adj.> U سودمند
inefficacious U نا سودمند
utilitarian [useful] <adj.> U سودمند
applicatory <adj.> U سودمند
good U سودمند
expedient <adj.> U سودمند
instrumental U سودمند
purpose-built <adj.> U سودمند
purposeful <adj.> U سودمند
constructive U سودمند
handy <adj.> U سودمند
handiest U سودمند
handier U سودمند
serviceable <adj.> U سودمند
suitable <adj.> U سودمند
useful <adj.> U سودمند
advantageous <adj.> U سودمند
commodious U سودمند
salubrious U سودمند
gainful U سودمند
proper <adj.> U سودمند
lucrative U سودمند
appropriate [for an occasion] <adj.> U سودمند
benefitical U سودمند
valuable <adj.> U سودمند
utile [archaic] [useful] <adj.> U سودمند
fit for use U سودمند
fructuous U سودمند
furthersome U سودمند
advantageaus U سودمند
practical <adj.> U سودمند
beneficial <adj.> U سودمند
practicable <adj.> U سودمند
convenient <adj.> U سودمند
practicals U سودمند
functional <adj.> U سودمند
The food was not fit to eat. U غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
It was warm , but not hot . U هوا گرم بود ولی داغ نبود
he was in a good temper U توی غیظ نبود خلقش بجا بود
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
She wasn't any too pleased about his idea. U او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
advantage U سودمند بودن
good U سودمند مفید
useful work U کار سودمند
utility routine U روال سودمند
utility programs U برنامههای سودمند
perficient U سودمند بدردخورنده
utilitarianism U سودمند گرایی
e. use ful U بسیار سودمند
benefactress U زن نیوکار سودمند
to be of avail U سودمند بودن
conducive U سودمند مساعد
practicals U کارکن سودمند
subservient U مادون سودمند
practical U کارکن سودمند
avail U سودمند بودن
utility U برنامه سودمند
utility program U برنامه سودمند
instrumental input U داده سودمند
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
hepatic U سودمند برای جگر
wholesore U گوارا سالم سودمند
ana U منتخبات اطلاعات سودمند
to come in useful U سودمند واقع شدن
salutary U سلامت بخش سودمند
available U قابل استفاده سودمند
it is of interest to me U برای من سودمند است
publicly useful U سودمند برای عموم
pf public utility U سودمند برای همه
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
to exercise is use ful U ورزش کردن سودمند است
bestead U سودمند واقع شدن بدردخوردن
It was an enjoyable performance, if less than ideal. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
utilitarian U معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
to stand any one in good stead U بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
nothing serves to but apology U هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
the well was a bad producer U ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
he that will not when he may when he will he shall have nay <proverb> U چون توانستم ندانستم چه سود چون بدانستم توانستم نبود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com