English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
count out of the house U مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
atony U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
surplusage U بیش از حدنصاب
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
misses U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
lack U فقدان
absence U فقدان
forfeit U فقدان
forfeited U فقدان
forfeiting U فقدان
forfeits U فقدان
deficiency U فقدان
deficiencies U فقدان
apyrexy U فقدان تب
lacks U فقدان
lacked U فقدان
absences U فقدان
loss U فقدان
forfeiture U فقدان
dealings U مذاکرات
pourparlers U مذاکرات
goings-on U مذاکرات
lacking U فقدان کمبود
anosmia U فقدان حس شامه
hypoprosessis U فقدان توجه
absence of intention U فقدان قصد
akinesthesia U فقدان حس حرکت
acathexis U فقدان نیروگذاری
loss of accuracy U فقدان دقت
loss of claim U فقدان غرامت
lacks U فقدان کسری
lacked U فقدان کسری
hypoprosexia U فقدان توجه
amenorrhea U فقدان قاعدگی
lack of incentive U فقدان انگیزه
analgesia U فقدان حس درد
insanitation U فقدان بهداشت
lack U فقدان کسری
deprivations U فقدان انعزال
inattention U فقدان توجه
deprivation U فقدان انعزال
incoordination U فقدان هم اهنگی
incapacity U فقدان اهلیت
cloture U کفایت مذاکرات
negotiation result U پی آمد مذاکرات
negotiation outcome U پی آمد مذاکرات
result of the negotiations U پی آمد مذاکرات
negotiation result U عاقبت مذاکرات
negotiation outcome U عاقبت مذاکرات
hansard U مذاکرات رسمی
negotiations U معاوضه مذاکرات
transactions U شرح مذاکرات
record U صورت مذاکرات
negotiation U معاوضه مذاکرات
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
proceedings U شرح مذاکرات
peace negotiations U مذاکرات صلح
minute U خلاصه مذاکرات
leader of the negotiations U سرپرست مذاکرات
result of the negotiations U عاقبت مذاکرات
negotiation round U دور مذاکرات
round of negotiations U دور مذاکرات
preliminary negotiations U مذاکرات مقدماتی
break down of negotiation U تفکیک مذاکرات
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
proceedings of the parliament U مذاکرات مجلس
process of negotiations U روند مذاکرات
peace negotiation U مذاکرات صلح
transaction U خلاصه مذاکرات
chief negotiator U سرپرست مذاکرات
negotiation result U حاصل مذاکرات
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
negotiation result U نتیجه مذاکرات
negotiation outcome U نتیجه مذاکرات
result of the negotiations U نتیجه مذاکرات
negotiator U سرپرست مذاکرات
minutes U خلاصه مذاکرات
failure of negotiations U شکست مذاکرات
anorgasmia U فقدان اوج جنسی
ineligibility U فقدان شرایط لازم
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
inclemency U بی اعتدالی فقدان ملایمت
evanescence U فقدان تدریجی ناپایداری
inhospitality U فقدان مهمان نوازی
acrotism U فقدان ضربان یا تپش
the losser of a child U فقدان یا داغ فرزند
aniconia U فقدان تصویر ذهنی
anandria U فقدان ویژگیهای نرینگی
achroma U فقدان رنگ دانه
wanted U کسر داشتن فقدان
interdiction U فقدان اهلیت محجوریت
want U کسر داشتن فقدان
achromia U فقدان رنگ دانه
anhedonia U فقدان احساس لذت
ahedonia U فقدان احساس لذت
anorgasmy U فقدان اوج جنسی
parliamentary discussions U گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
debated U مذاکرات پارلمانی منازعه
closures U رای کفایت مذاکرات
opening of negotiations U افتتاح مذاکرات [معاملات]
debates U مذاکرات پارلمانی منازعه
debating U مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions. U درطی مذاکرات ومباحثات
closure U رای کفایت مذاکرات
proceeding U پیشرفت خلاصه مذاکرات
acheilia U فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
quorum U اکثریت لازم برای مذاکرات
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture U رای به کفایت مذاکرات دادن
achlorhydria U فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
tamper U مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question U مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
anuresis U فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
negotiation U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
China has signalled [its] readiness to resume talks. U چین آمادگی [خود را ] برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
protocols U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
protocol U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
verbal note U شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
previous question U موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com