Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
count out of the house
U
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
atony
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
surplusage
U
بیش از حدنصاب
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
misses
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
U
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
lack
U
فقدان
absence
U
فقدان
forfeit
U
فقدان
forfeited
U
فقدان
forfeiting
U
فقدان
forfeits
U
فقدان
deficiency
U
فقدان
deficiencies
U
فقدان
apyrexy
U
فقدان تب
lacks
U
فقدان
lacked
U
فقدان
absences
U
فقدان
loss
U
فقدان
forfeiture
U
فقدان
dealings
U
مذاکرات
pourparlers
U
مذاکرات
goings-on
U
مذاکرات
lacking
U
فقدان کمبود
anosmia
U
فقدان حس شامه
hypoprosessis
U
فقدان توجه
absence of intention
U
فقدان قصد
akinesthesia
U
فقدان حس حرکت
acathexis
U
فقدان نیروگذاری
loss of accuracy
U
فقدان دقت
loss of claim
U
فقدان غرامت
lacks
U
فقدان کسری
lacked
U
فقدان کسری
hypoprosexia
U
فقدان توجه
amenorrhea
U
فقدان قاعدگی
lack of incentive
U
فقدان انگیزه
analgesia
U
فقدان حس درد
insanitation
U
فقدان بهداشت
lack
U
فقدان کسری
deprivations
U
فقدان انعزال
inattention
U
فقدان توجه
deprivation
U
فقدان انعزال
incoordination
U
فقدان هم اهنگی
incapacity
U
فقدان اهلیت
cloture
U
کفایت مذاکرات
negotiation result
U
پی آمد مذاکرات
negotiation outcome
U
پی آمد مذاکرات
result of the negotiations
U
پی آمد مذاکرات
negotiation result
U
عاقبت مذاکرات
negotiation outcome
U
عاقبت مذاکرات
hansard
U
مذاکرات رسمی
negotiations
U
معاوضه مذاکرات
transactions
U
شرح مذاکرات
record
U
صورت مذاکرات
negotiation
U
معاوضه مذاکرات
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
proceedings
U
شرح مذاکرات
peace negotiations
U
مذاکرات صلح
minute
U
خلاصه مذاکرات
leader of the negotiations
U
سرپرست مذاکرات
result of the negotiations
U
عاقبت مذاکرات
negotiation round
U
دور مذاکرات
round of negotiations
U
دور مذاکرات
preliminary negotiations
U
مذاکرات مقدماتی
break down of negotiation
U
تفکیک مذاکرات
proceed with deliberations
U
شروع مذاکرات
proceedings of the parliament
U
مذاکرات مجلس
process of negotiations
U
روند مذاکرات
peace negotiation
U
مذاکرات صلح
transaction
U
خلاصه مذاکرات
chief negotiator
U
سرپرست مذاکرات
negotiation result
U
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
U
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
U
حاصل مذاکرات
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
result of the negotiations
U
نتیجه مذاکرات
negotiator
U
سرپرست مذاکرات
minutes
U
خلاصه مذاکرات
failure of negotiations
U
شکست مذاکرات
anorgasmia
U
فقدان اوج جنسی
ineligibility
U
فقدان شرایط لازم
inconsequence
U
فقدان ارتباط منطقی
inclemency
U
بی اعتدالی فقدان ملایمت
evanescence
U
فقدان تدریجی ناپایداری
inhospitality
U
فقدان مهمان نوازی
acrotism
U
فقدان ضربان یا تپش
the losser of a child
U
فقدان یا داغ فرزند
aniconia
U
فقدان تصویر ذهنی
anandria
U
فقدان ویژگیهای نرینگی
achroma
U
فقدان رنگ دانه
wanted
U
کسر داشتن فقدان
interdiction
U
فقدان اهلیت محجوریت
want
U
کسر داشتن فقدان
achromia
U
فقدان رنگ دانه
anhedonia
U
فقدان احساس لذت
ahedonia
U
فقدان احساس لذت
anorgasmy
U
فقدان اوج جنسی
parliamentary discussions
U
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
debate
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
debated
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
closures
U
رای کفایت مذاکرات
opening of negotiations
U
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
debates
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
debating
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
In the course of the discussions.
U
درطی مذاکرات ومباحثات
closure
U
رای کفایت مذاکرات
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
acheilia
U
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
colourblindness
U
فقدان قوه تشخیص رنگ
quorum
U
اکثریت لازم برای مذاکرات
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture
U
رای به کفایت مذاکرات دادن
achlorhydria
U
فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
tamper
U
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
anuresis
U
فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
hydrogen embrittleness
U
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
aphonia
U
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
negotiation
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
negotiations
U
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
paranoia
U
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
China has signalled
[its]
readiness to resume talks.
U
چین آمادگی
[خود را ]
برای از سرگیری مذاکرات نشان داد.
protocols
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
protocol
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
verbal note
U
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
abulia
U
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia
U
فقدان نیروی اراده ضعف اراده
previous question
U
موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com