Perdic | مدیر مدرسه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	head master U	مدیر مدرسه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	schoolmates U	هم مدرسه
	academies U	مدرسه
	academy U	مدرسه
	school age U	سن مدرسه
	school fellow U	هم مدرسه
	school mate U	هم مدرسه
	schoolmate U	هم مدرسه
	schools U	مدرسه
	school U	مدرسه
	school phobia U	مدرسه هراسی
	schoolmarm U	مدیره مدرسه
	schoolma'am U	مدیره مدرسه
	philosophy of the lyceum U	فلسفه مدرسه
	preliminary school U	مدرسه ابتدائی
	prep U	مدرسه مقدماتی
	school truancy U	مدرسه گریزی
	satchel U	کیف مدرسه
	school counselor U	مشاور مدرسه
	satchels U	کیف مدرسه
	grammar schools U	مدرسه ابتدایی
	truancy U	مدرسه گریزی
	trade school U	مدرسه حرفهای
	trade schools U	مدرسه حرفهای
	private school U	مدرسه ملی
	private schools U	مدرسه ملی
	summer school U	مدرسه تابستانی
	summer schools U	مدرسه تابستانی
	janitors U	فراش مدرسه
	janitor U	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
	janitor U	فراش مدرسه
	grade school U	مدرسه ابتدایی
	grammar school U	مدرسه ابتدایی
	janitors U	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
	secondery school U	مدرسه متوسطه
	senior high school U	مدرسه متوسطه
	school shooting U	تیراندازی در مدرسه
	technical school U	مدرسه فنی
	unschooled U	مدرسه نرفته
	schoolyards U	محوطهی مدرسه
	schoolgirl U	دختر مدرسه
	schoolgirls U	دختر مدرسه
	schoolteacher U	معلم مدرسه
	schoolteachers U	معلم مدرسه
	schoolyard U	حیاط مدرسه
	schoolyard U	محوطهی مدرسه
	schoolyards U	حیاط مدرسه
	drop out (of school) <idiom> U	ترک مدرسه
	school U	تحصیل در مدرسه
	schools U	تحصیل در مدرسه
	schoolwork U	درس مدرسه
	schooling U	مدرسه رفتن
	prep U	مدرسه ابتدایی دبستان
	the school is out U	مدرسه تعطیل است
	faculty U	اولیای مدرسه دانشکده
	faculties U	اولیای مدرسه دانشکده
	seminary U	مدرسه علوم دینی
	seminaries U	مدرسه علوم دینی
	technical colleges U	مدرسه عالی فنی
	technical college U	مدرسه عالی فنی
	The last school day. U	آخرین روز مدرسه
	play hooky <idiom> U	از مدرسه یا کار دررفتن
	These shoes dont fit me. U	زنگ مدرسه خورده
	He ran away from scool . U	از مدرسه فرار کرد
	schooltime U	ساعات درس مدرسه
	high schools U	مدرسه متوسطه دبیرستان
	high school U	مدرسه متوسطه دبیرستان
	reform school U	مدرسه تهذیب اخلاقی
	subprincipal U	معاون رئیس مدرسه
	scholastic U	اقتصادی مدرسه ایها
	school of tecnology U	مدرسه عالی فنی
	school readiness U	امادگی ورود به مدرسه
	junior college U	مدرسه فوق دیپلم
	theological school U	مدرسه علوم دینی
	finshing school U	مدرسه تکمیلی دختران
	Since I left school. U	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
	parochial school U	مدرسه وابسته به کلیسای بخش
	industrial school U	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
	It is some distance to the school . U	تا مدرسه فاصله زیاد است
	to be excused [from work or school] U	معاف بودن [از کار یا مدرسه]
	I must take the kid to school . U	باید بچه راببرم مدرسه
	schoolmaster U	نافم مدرسه مکتب دار
	schoolmasters U	نافم مدرسه مکتب دار
	alma mater U	سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
	PTA U	مخفف انجمن خانه و مدرسه
	PTA's U	مخفف انجمن خانه و مدرسه
	administering U	:مدیر
	administered U	:مدیر
	administers U	:مدیر
	executives U	مدیر
	directors U	مدیر
	gerent U	مدیر
	moderator U	مدیر
	executive U	مدیر
	administer U	:مدیر
	manager U	مدیر
	administrator U	مدیر
	administrators U	مدیر
	conductor U	مدیر
	conductors U	مدیر
	director general U	مدیر کل
	director generals U	مدیر کل
	directors general U	مدیر کل
	managers U	مدیر
	warden U	مدیر
	General manager . Director general . U	مدیر کل
	moderators U	مدیر
	superintendents U	مدیر
	superintendent U	مدیر
	steward U	مدیر
	stewards U	مدیر
	director U	مدیر
	headmasters U	مدیر
	headmaster U	مدیر
	It reminds me of my schooldays . U	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
	Children start school at the age of 7. U	بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
	This is the site for a new scool . U	اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
	old school tie U	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
	The boy is fresh from school. U	پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
	nursery schools U	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
	public school U	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
	nursery school U	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
	schoolmaster U	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
	schoolmasters U	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
	executives U	مدیر عامل
	works superintendent U	مدیر کارخانه
	chief engineer U	مدیر ماشین
	principals U	رئیس مدیر
	adminstrator of state U	مدیر ترکه
	stores manager U	مدیر انبارها
	impresario U	مدیر اپرا
	administrators U	مدیر تصفیه
	stage manager U	مدیر نمایش
	site engineering U	مدیر ساختمان
	stage director U	مدیر نمایش
	executives U	مدیر اجرائی
	executive U	مدیر عامل
	liquidators U	مدیر تصفیه
	official receiver U	مدیر تصفیه
	liquidator U	مدیر تصفیه
	trustee U	مدیر تصفیه
	helmsmen U	رل دار مدیر
	helmsman U	رل دار مدیر
	executive U	مدیر اجرائی
	commissioners U	مدیر مسابقات
	commissioner U	مدیر مسابقات
	principal U	رئیس مدیر
	trustees U	مدیر تصفیه
	administrator U	مدیر تصفیه
	project manager U	مدیر طرحها
	master U	مدیر مرشد
	library manager U	مدیر کتابخانه
	item manager U	مدیر اقلام
	personnel manager U	مدیر استخدام
	receivers U	مدیر تصفیه
	intendant U	مدیر مامورمالی
	receiver U	مدیر تصفیه
	stage managers U	مدیر نمایش
	managing director U	مدیر عامل
	principal of a school U	مدیر اموزشگاه
	personal representative U	مدیر ترکه
	drop master U	مدیر پرش
	masters U	مدیر مرشد
	mastered U	مدیر مرشد
	manager U	مدیر تیم
	extrepreneur U	مدیر متهور
	micro manager U	مدیر ریزکامپیوترها
	official liquidator U	مدیر تصفیه
	operation manager U	مدیر عملیات
	padrone U	مدیر ارباب
	extrepreneur U	مدیر باتهور
	program manager U	مدیر برنامه ها
	general manager U	مدیر باشگاه
	managers U	مدیر تیم
	sales manager U	مدیر فروش
	sale manager U	مدیر فروش
	salaried director U	مدیر موفف
	record manager U	مدیر رکورد
	managing directors U	مدیر عامل
	head master U	مدیر اموزشگاه
	file manager U	مدیر فایل
	project manager U	مدیر پروژه ها
	project manager U	مدیر پروژه
	impresarios U	مدیر اپرا
	grader U	جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
	packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
	schoolastic U	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
	whipping boy U	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
	schoolman U	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
	advisee U	کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
	alma mater U	مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
	chief financial officer [CFO] U	مدیر امور مالی
	managers U	مدیر مسابقه بوکس
	corporate treasurer U	مدیر امور مالی
	manager U	مدیر مسابقه بوکس
	chairman of the board [of directors/managers] U	مدیر عامل [شرکت]
	chief executive officer [CEO] [American E] U	مدیر عامل [شرکت]
	jumpmaster U	مدیر پرش چتربازی
	master of the court U	مدیر دفتر دادگاه
	computer center director U	مدیر مرکز کامپیوتر
	proctor U	مدیر اجرایی دانشگاه