English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
mainlining U برجسته
mainlines U برجسته
prime U برجسته
mainlined U برجسته
mainline U برجسته
par excellence U برجسته
dominant U برجسته
stereometric U خط برجسته
raised U برجسته
striking U برجسته
starring U برجسته
primed U برجسته
primes U برجسته
cordon bleu U برجسته
stereometric U برجسته
relievo U برجسته
relief emboss U برجسته
prosilient U برجسته
pre eminent U برجسته
of d. U برجسته
masterwork U برجسته
laureate U برجسته
kenspeckle U برجسته
strikingly U برجسته
in relief U برجسته
illustrous U برجسته
torose U برجسته
conspicuous U برجسته
pre-eminent U برجسته
convex U برجسته
overriding U برجسته
rilievo U برجسته
illustrated U برجسته
salient U برجسته
outstanding U برجسته
predominant U برجسته
distinguished U برجسته
eminent U برجسته
crowned U برجسته
outstandingly U برجسته
noted U برجسته
staring U برجسته
prominent U برجسته
illustrious U برجسته
ridged U برجسته
piece de resistance U فقره برجسته
swell U برجسته شیک
swelled U برجسته شیک
palmy U برجسته کامیاب
swells U برجسته شیک
predominantly U بطور برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
boss U ارباب برجسته
notbility U شخص برجسته
distinguished U برجسته مهم
in relief U بطور برجسته
magnific U معروف برجسته
projection welding U جوش برجسته
salient pole U قطب برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
saleint U برجسته چشمگیر
personage U شخص برجسته
personages U شخص برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
feat U کار برجسته
feats U کار برجسته
relievo U برجسته کاری
eminently U بطور برجسته
relief map U نقشه برجسته
laureatel U شاعر برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
milestones U مرحله برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
milestone U مرحله برجسته
signalize U برجسته کردن
poet laureate U شاعر برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
humdingers U تفوق برجسته
humdinger U تفوق برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
contour map U نقشه برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
alto relievo U برجسته بلند
bossed U ارباب برجسته
effigy U تصویر برجسته
bosses U ارباب برجسته
effigies U تصویر برجسته
bossing U ارباب برجسته
embossed U برجسته شده
topography U برجسته نگاری
acrography U گچ کاری برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
drop shadow U سایه برجسته
fash butt welding U جوش برجسته
bas relief U نقش کم برجسته
front face U سطح برجسته
half relief U نیم برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
high relief U نقوش برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
illustriously U برجسته وار
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
bas-relief U برجسته کوتاه
egregious U برجسته نمایان
premiere U هنرپیشه برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
emboss U برجسته کردن
bas-relief U نقش کم برجسته
embossed alphabet U الفبای برجسته
contour U نقشه برجسته
signally U بطور برجسته
raised figure طرح برجسته
relief U حجاری برجسته
project U برجسته بودن
stereoscopic U برجسته بین
stereoscopics U برجسته نمایی
relief U برجسته کاری
topographic map U نقشه برجسته
stucco relief U گچبریهای برجسته
projects U برجسته بودن
to stand out U برجسته بودن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to make one's mark U برجسته شدن
leading U عمده برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
aegicrane U آذین برجسته سر
stereoscopic U برجسته بینی
stand out U برجسته بودن
stand out U برجسته عالی
bas relif U نقوش برجسته
bas-relief U برجسته کاری
tyupical U نوبهای برجسته
projected U برجسته بودن
smatt U برجسته زیرکانه
affigy U تصویر برجسته
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
goffer U مجعدکردن برجسته کردن
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
bold faced type U حروف سیاه برجسته
living picture U نمایش یاتصویر برجسته
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
biggest U ستبر ادم برجسته
big U ستبر ادم برجسته
bosomy U دارای پستان برجسته
bosomed U دارای سینه برجسته
bigger U ستبر ادم برجسته
brocade U پارچه ابریشمی گل برجسته
bigwig U شخص مهم و برجسته
high light U نکات برجسته یا جالب
embossing die U حدیده برجسته کاری
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
illustriously U بطور برجسته مشهورانه
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
vectograph U عکس برجسته بینی
markedly U بطور برجسته یا محسوس
bell-cast U [لبه ی برجسته بام]
banks U قسمت برجسته سر پیچ
bigwigs U شخص مهم و برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
bank U قسمت برجسته سر پیچ
blebby U برجسته یاحباب دار
low relief U نقش نیم برجسته
snarled U بغرنجی برجسته کردن
person of f. U شخص برجسته یا با نفوذ
stereoscope U دستگاه برجسته بین
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
landmark U واقعه برجسته راهنما
landmarks U واقعه برجسته راهنما
stereometric U وابسته بترسیمات برجسته
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
stereoscopic pair U زوج برجسته بینی
raised type U حروف برجسته برای
inconspicuous U غیر برجسته کمرنگ
relief map U نقشه برجسته نما
snarling U بغرنجی برجسته کردن
stereoscopy U سیستم برجسته بینی
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
snarls U بغرنجی برجسته کردن
oner U شخص یا چیز برجسته
snarl U بغرنجی برجسته کردن
distinguished rug U قالی با ارزش و برجسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com