Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
truancy
U
مدرسه گریزی
school truancy
U
مدرسه گریزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrophobia
U
اب گریزی
prison breaking
U
زندان گریزی
dysacousia
U
سر و صدا گریزی
dereism
U
واقع گریزی
negative tropism
U
محرک گریزی
abience
U
محرک گریزی
unsociability
U
مردم گریزی
flight from reality
U
واقع گریزی
harmavoidance
U
اسیب گریزی
infavoidance
U
تحقیر گریزی
they schemed a mode of escape
U
راه گریزی اندیشیدند
misanthropic
U
مربوط به انسان گریزی
malevolent transformation
U
گشتار جمع گریزی
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
salvoes
U
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvo
U
شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
academies
U
مدرسه
school mate
U
هم مدرسه
school fellow
U
هم مدرسه
school age
U
سن مدرسه
schoolmates
U
هم مدرسه
schoolmate
U
هم مدرسه
schools
U
مدرسه
academy
U
مدرسه
school
U
مدرسه
school phobia
U
مدرسه هراسی
school counselor
U
مشاور مدرسه
school shooting
U
تیراندازی در مدرسه
senior high school
U
مدرسه متوسطه
secondery school
U
مدرسه متوسطه
schoolma'am
U
مدیره مدرسه
technical school
U
مدرسه فنی
schooling
U
مدرسه رفتن
schoolmarm
U
مدیره مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
U
ترک مدرسه
schoolyards
U
محوطهی مدرسه
unschooled
U
مدرسه نرفته
schoolgirl
U
دختر مدرسه
schoolgirls
U
دختر مدرسه
schoolteacher
U
معلم مدرسه
schoolteachers
U
معلم مدرسه
schoolyard
U
حیاط مدرسه
schoolyard
U
محوطهی مدرسه
schoolyards
U
حیاط مدرسه
school
U
تحصیل در مدرسه
summer schools
U
مدرسه تابستانی
janitors
U
فراش مدرسه
janitors
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
trade school
U
مدرسه حرفهای
trade schools
U
مدرسه حرفهای
private school
U
مدرسه ملی
grammar schools
U
مدرسه ابتدایی
grammar school
U
مدرسه ابتدایی
grade school
U
مدرسه ابتدایی
private schools
U
مدرسه ملی
summer school
U
مدرسه تابستانی
head master
U
مدیر مدرسه
janitor
U
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchel
U
کیف مدرسه
satchels
U
کیف مدرسه
schoolwork
U
درس مدرسه
preliminary school
U
مدرسه ابتدائی
janitor
U
فراش مدرسه
prep
U
مدرسه مقدماتی
schools
U
تحصیل در مدرسه
philosophy of the lyceum
U
فلسفه مدرسه
scholastic
U
اقتصادی مدرسه ایها
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
He ran away from scool .
U
از مدرسه فرار کرد
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
high school
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
play hooky
<idiom>
U
از مدرسه یا کار دررفتن
high schools
U
مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
theological school
U
مدرسه علوم دینی
faculties
U
اولیای مدرسه دانشکده
junior college
U
مدرسه فوق دیپلم
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
schooltime
U
ساعات درس مدرسه
school of tecnology
U
مدرسه عالی فنی
prep
U
مدرسه ابتدایی دبستان
seminary
U
مدرسه علوم دینی
faculty
U
اولیای مدرسه دانشکده
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
technical college
U
مدرسه عالی فنی
reform school
U
مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges
U
مدرسه عالی فنی
seminaries
U
مدرسه علوم دینی
subprincipal
U
معاون رئیس مدرسه
to be excused
[from work or school]
U
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
industrial school
U
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
schoolmaster
U
نافم مدرسه مکتب دار
alma mater
U
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters
U
نافم مدرسه مکتب دار
Since I left school.
U
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
U
باید بچه راببرم مدرسه
It is some distance to the school .
U
تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school
U
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
PTA
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
PTA's
U
مخفف انجمن خانه و مدرسه
nursery school
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery schools
U
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school.
U
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
This is the site for a new scool .
U
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
Children start school at the age of 7.
U
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmaster
U
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater
U
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
grader
U
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolman
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
advisee
U
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com