English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
summer school U مدرسه تابستانی
summer schools U مدرسه تابستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aestival U تابستانی ناخوشی تابستانی
summers U تابستانی
summer U تابستانی
estival U تابستانی
summer house U خانه تابستانی
summer solstice U انقلاب تابستانی
summer solstic U انقلاب تابستانی
daylight saving time U ساعت تابستانی
gazeboo U عمارت تابستانی
zucchini U کدوی تابستانی
summer schools U کلاس تابستانی
estival U ناخوشی تابستانی
summer school U کلاس تابستانی
aestivation U رخوت تابستانی
summer pudding U پودینگ تابستانی
vacation camp [American E] U پایگاه تابستانی
cocozelle U کدوی قلیانی تابستانی
kiosk U خانه تابستانی دکه
summery U شبیه تابستان تابستانی
kiosks U خانه تابستانی دکه
summer draft U سطح بار امن تابستانی
dry skiing U تمرینات تابستانی اسکی درسالن
summer bed of a river U بستر تابستانی رودخانه مسیل
summer draft U خط ارتفاع بار تابستانی کشتی
gazebo U عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
aestivate U رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
academies U مدرسه
school age U سن مدرسه
school U مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
academy U مدرسه
school mate U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schools U مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
schoolmarm U مدیره مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
secondery school U مدرسه متوسطه
senior high school U مدرسه متوسطه
schoolgirls U دختر مدرسه
technical school U مدرسه فنی
unschooled U مدرسه نرفته
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
school truancy U مدرسه گریزی
preliminary school U مدرسه ابتدائی
satchel U کیف مدرسه
schoolgirl U دختر مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
truancy U مدرسه گریزی
schooling U مدرسه رفتن
head master U مدیر مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
private school U مدرسه ملی
private schools U مدرسه ملی
grammar schools U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
satchels U کیف مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
grade school U مدرسه ابتدایی
school counselor U مشاور مدرسه
janitors U فراش مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
prep U مدرسه مقدماتی
janitor U فراش مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
technical colleges U مدرسه عالی فنی
technical college U مدرسه عالی فنی
The last school day. U آخرین روز مدرسه
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
the school is out U مدرسه تعطیل است
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
theological school U مدرسه علوم دینی
junior college U مدرسه فوق دیپلم
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
schooltime U ساعات درس مدرسه
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
seminaries U مدرسه علوم دینی
seminary U مدرسه علوم دینی
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com