English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
average seek time U مدت متوسط جستجو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linear U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searchingly U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched U روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
backwards U جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distribute U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing U سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
searchingly U جستجو
searches U جستجو
look up U جستجو
searched U جستجو
hunt U جستجو
inquisitions U جستجو
investigations U جستجو
investigation U جستجو
right of search U حق جستجو
quests U جستجو
quest U جستجو
prowl U جستجو
prowled U جستجو
prowling U جستجو
prowls U جستجو
inquisition U جستجو
hunted U جستجو
search U جستجو
hunts U جستجو
on the lurk U در جستجو
databases U جستجو
querying U جستجو
rummaging U جستجو
rummages U جستجو
query U جستجو
research U جستجو
researched U جستجو
researches U جستجو
rummage U جستجو
queries U جستجو
researching U جستجو
database U جستجو
queried U جستجو
seek U جستجو
seeks U جستجو
probe U جستجو
probed U جستجو
probes U جستجو
seeking U جستجو
rummaged U جستجو
hunt up U جستجو کردن
ransacking U جستجو کردن
hunt for U جستجو کردن
hunt after U جستجو کردن
ransack U جستجو کردن
disquisition U تحقیق جستجو
mouse U جستجو کردن
corrective maintenance U عمل جستجو
searcher U جستجو کننده
searchers U جستجو کننده
ransacks U جستجو کردن
search U جستجو کردن
scoured U جستجو کردن
scour U جستجو کردن
seed U جستجو کردن
searched U جستجو کردن
seeks U جستجو کردن
searches U جستجو کردن
seeking U جستجو کردن
ransacked U جستجو کردن
seek U جستجو کردن
scours U جستجو کردن
searchingly U جستجو کردن
surveillance U جستجو کردن
mouses U جستجو کردن
elimination U در حین جستجو
to search after U جستجو کردن
to smell about U جستجو کردن
to scratch about U جستجو کردن
to feel after any thing جستجو کردن
snook U جستجو کردن
seeker U جستجو کننده
searchless U بدون جستجو
searching time U زمان جستجو
searchable U قابل جستجو
search string U رشته جستجو
search memory U حافظه جستجو
track down <idiom> U جستجو کردن
to browse through U جستجو کردن
to rummage U جستجو کردن
seeds U جستجو کردن
search results U نتایج جستجو
search result U نتیجه جستجو
to search U جستجو کردن
search key کلید جستجو
hunt out U با جستجو یافتن
quester U جستجو کننده
seach U جستجو کردن
search cycle U چرخه جستجو
search and replace U جستجو و جایگزینی
mouser U جستجو کننده
to hunt up U جستجو کردن
to grub about U جستجو کردن [برای]
seeks U جستجو برای یافتن
to grub U جستجو کردن [برای]
fibonacci search U جستجو فیبو ناجی
exhaustive search U جستجو هر رکورد در پایگاه
search results U نتیجه های جستجو
seeking U جستجو برای یافتن
to hunt out U جستجو کردن ویافتن
tracer U طراح جستجو کننده
total search result U مجموع نتیجه جستجو
tracers U طراح جستجو کننده
to prospect [for] U جستجو کردن [برای]
to sift through something U با زیر و رو جستجو کردن
snooker U بوکش جستجو کننده
had searched U اگر جستجو میکردید
seek U جستجو برای یافتن
global search and replace U جستجو و جایگزینی سراسری
to search U گشتن [جستجو کردن]
wild goose chase <idiom> U ناامیدانه جستجو کردن
to make r. after something U چیزی را جستجو کردن
HTTPD U تصدیق و جستجو باشد
traceable U جستجو کردنی یافتنی
go through <idiom> U جستجو وکنکاش کردن
occultist U جستجو کننده علوم پوشیده
searchingly U جستجو برای یک موضوع داده
search and clear U جستجو و پاک کردن دشمن
grub U زمین کندن جستجو کردن
search U جستجو برای یک موضوع داده
searches U جستجو برای یک موضوع داده
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
searched U جستجو برای یک موضوع داده
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
to dig up U با به هم زدن [جستجو کردن] از خاک در آوردن
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
moderate U متوسط
life expectancies U سن متوسط
life expectancy U سن متوسط
osculant U متوسط
average limit of ice U حد متوسط یخ
mesne U متوسط
moderates U متوسط
medium gravle U شن متوسط
moderating U متوسط
intermedial U متوسط
moderated U متوسط
average U حد متوسط
modals U متوسط
averages U متوسط
averages U حد متوسط
meaner U متوسط
averaging U حد متوسط
averaging U متوسط
tolerable U متوسط
intermediate U متوسط
meant U متوسط
modal U متوسط
averaged U متوسط
averaged U حد متوسط
average U متوسط
meanest U متوسط
medium U متوسط
mediocre U متوسط
mediums U متوسط
mean U متوسط
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
matches U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
scavenging U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه
browsed U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
browse U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
browses U جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون مجوز
averages U مقدار متوسط
average total cost U هزینه متوسط کل
average yield U بازده متوسط
average revenue U درامد متوسط
mean price U قیمت متوسط
averaged U مقدار متوسط
average latency U رکود متوسط
average speed U سرعت متوسط
average return U بازده متوسط
subaverage U زیر حد متوسط
sort of U بمقدار متوسط
average U مقدار متوسط
mean income U درامد متوسط
average life U عمر متوسط
true power U توان متوسط
weighted average U متوسط وزنی
average output U محصول متوسط
average payment U پرداخت متوسط
averaged U میانه متوسط
secondarily U بطور متوسط
mean life U عمر متوسط
average product U محصول متوسط
average productivity U بازدهی متوسط
sort of U بمیزان متوسط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com