Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I havent heard of her for a long time.
U
مدتها است از او خبری ندارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance
U
در یاد ندارم بخاطر ندارم
long-standing
U
از مدتها پیش
longest-standing
U
از مدتها پیش
longer-standing
U
از مدتها پیش
lang syne
U
مدتها قبل
I havent seen you for a long time.
U
مدتها است که شما را ندیده ام
A creaking gate hang long.
<proverb>
U
یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
idiotism
U
بی خبری
notice board
U
تابلوی خبری
intelligence signal
U
پیام خبری
press report
U
گزارش خبری
news agencies
U
آژانس خبری
news agency
U
آژانس خبری
information capacity
U
فرفیت خبری
ignorance
U
بی خبری ناشناسی
There is something in the air.
U
یک خبری هست
item
U
قطعه خبری
items
U
قطعه خبری
it was all quiet in london
U
درلندن خبری نبود
predicated
U
خبری خبر دادن
predicates
U
خبری خبر دادن
to broad cast information
U
خبری که درهمه جا منتشرشود
predicating
U
خبری خبر دادن
article
U
پیامی در یک گروه خبری
articles
U
پیامی در یک گروه خبری
dow jones/retrieval service
U
سرویس خبری دو جونز
predicate
U
خبری خبر دادن
to catch napping
U
در حال غفلت و بی خبری گرفتن
drown one's sorrows
<idiom>
U
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
think piece
U
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
biz
U
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
list
U
سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
i have nothing
U
ندارم
comp
U
نوعی گروهای خبری که حاوی بخشهایی درباره کامپیوتر و برنامه نویسی کامپیوتری هستند
I am dead broke . I am penniless.
U
یک غاز هم ندارم
i am not in
U
حالش را ندارم
i am not a with him
U
با او اشنایی ندارم
i cannot bear him
U
حوصله او را ندارم
I don't have a knife.
من چاقو ندارم.
i have no objection to that
U
به ان اعتراضی ندارم
Are there any messages for me?
U
من پیغامی ندارم؟
Are there any letters for me?
U
من نامه ای ندارم؟
I don't have a spoon.
من قاشق ندارم.
i dont meant it
U
مقصودی ندارم
I don't have a fork.
من چنگال ندارم.
spam
U
مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
I have nothing against you .
U
با شما مخالفتی ندارم
I don't like this.
من این را دوست ندارم.
No harm meant!
U
قصد اهانت ندارم!
My pain has gone.
U
دیگر درد ندارم.
I have no small change.
U
من پول خرد ندارم.
No offence!
U
قصد اهانت ندارم!
I'm not worth it.
U
من ارزش اونو ندارم.
I'm fine with it.
<idiom>
U
من باهاش مشکلی ندارم.
I'm up to my ears
<idiom>
U
فرصت سر خاراندن ندارم
I have nothing to do with politics.
U
کاری به سیاست ندارم
I am not in the mood.
U
حال وحوصله ندارم
i reck not of danger
U
من باکی از خطر ندارم
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
I have nothing to do with him .
U
با اوسر وکاری ندارم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i do not feel like working
U
کار کردن ندارم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
I cant do any crystal – gazing .
U
علم غیب که ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her.
U
ازاودل خوشی ندارم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I dont wish ( want ) to malign anyone .
U
میل ندارم بد کسی را بگویم
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i have nothing else
U
هیچ چیز دیگر ندارم
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
I dislike dull colors .
U
رنگهای مات را دوست ندارم
I cant take (stand) it any longer.
U
بیش از این تاب ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I have nothing more to say .
U
دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
I am minding my own business.
U
کاری بکار کسی ندارم
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I have no claim to this house.
U
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll .
U
با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
You must be joking (kidding).
U
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
U
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
news reader
U
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days.
U
این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
How long is a piece of string?
[Britisch E]
[Australian E]
[when length amount or duration is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost?
[American E]
[when amount is indeterminate]
<idiom>
U
من هم جوابی ندارم.
[وقتی کسی پرسشی دارد]
[اصطلاح مجازی]
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
U
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
To pass the news by word of mouth .
U
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that
U
هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com