Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
medalled
U
مدال گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
medalists
U
دارای مدال برنده مدال
medalist
U
دارای مدال برنده مدال
medallist
U
دارای مدال برنده مدال
medallists
U
دارای مدال برنده مدال
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
badge
U
مدال
badges
U
مدال
medal
U
مدال
gong
[British E]
U
مدال
medals
U
مدال
campaign medal
U
مدال جنگی
bronze medal
U
مدال برنز
numismatology
U
مدال شناسی
bronze medals
U
مدال برنز
gold medals
U
مدال طلا
numismatist
U
مدال شناس
medal of honor
U
مدال افتخار
medallists
U
برنده مدال
medallist
U
برنده مدال
medalists
U
برنده مدال
medallion
U
مدال بزرگ
insignia
U
مدال رسمی
gold medal
U
مدال طلا
medallions
U
مدال بزرگ
silver medal
U
مدال نقره
numismatic
U
مدال شناسی
medal of freedom
U
مدال ازادی
medalist
U
برنده مدال
medalled
U
مدال دار
numismatics
U
مدال شناسی
silver medals
U
مدال نقره
insigne
U
مدال رسمی
bronze star medal
U
مدال ستاره برنز
service bar
U
مدال یا نشان خدمت
fourragere
U
حکم نشان یا مدال
fourragere
U
کاغذ حکم مدال
decorations
U
اذین بندی مدال یا نشان
medal
U
نشانی شبیه سکه مدال
medallions
U
با مدال بزرگ زینت دادن
medallion
U
با مدال بزرگ زینت دادن
decoration
U
اذین بندی مدال یا نشان
medals
U
نشانی شبیه سکه مدال
exergue
U
جای تاریخ سکه یا مدال
They ripped off his medals .
U
مدال هایش را از سینه اش کندند
To be decorated .
U
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
tiepin
U
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
clouded
U
گرفته
fustiest
U
بو گرفته
addicted
U
خو گرفته
fustier
U
بو گرفته
bunged up
U
قی گرفته
fogbound
U
مه گرفته
dulling
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
gruff
U
گرفته
dullest
U
گرفته
dulls
U
گرفته
duller
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
dulled
U
گرفته
dull
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
air less
U
گرفته
pokey
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
brumous
U
مه گرفته
mistful
U
مه گرفته
thicker
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
chock full
U
گرفته
choky
U
گرفته
thickest
U
گرفته
thick
U
گرفته
darksome
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
muggy
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
adopted
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
uptight
U
گرفته
rifle clasp
U
نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
maggoty
U
کرم گرفته
mistful
U
میغ گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
rainy
U
تر رگبار گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
mity
U
کزم گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
in mourning
U
چرک گرفته
began
U
دست گرفته
drippy
U
هوای گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
hoarsely
U
بطور گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
triste
U
گرفته محزون
verminous
U
شپش گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
smoky
U
دود گرفته
caught
U
گرفته شده
cerated
U
موم گرفته
tristful
U
گرفته محزون
reposing upon
U
قرار گرفته بر
blear
U
گرفته وتاریک
divorcees
U
زن طلاق گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
on the panel
U
جزوصورت گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
derivatives
U
گرفته شده
derivative
U
گرفته شده
patinous
U
کبره گرفته
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
addict
خو گرفته معتاد
wont
U
خو گرفته عادت
filmy
U
غبار گرفته
leaded
U
سرب گرفته
dull
U
کندشدن گرفته
fondest
U
انس گرفته
fonder
U
انس گرفته
fond
U
انس گرفته
measly
U
کرم گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
duller
U
کندشدن گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
game
U
شکار گرفته شده
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
funky
U
بوی ناه گرفته
included
U
دور گرفته شده
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
lour
U
گرفته شدن عبوس
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
lower
U
هوای گرفته وابری
skims
U
شیر خامه گرفته
skimmed
U
شیر خامه گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
low-key
U
دارای صدای گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
underlying
U
در زیر قرار گرفته
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
i had been caught
U
گرفته شده بودم
AC
U
گرفته شده است
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
lowers
U
هوای گرفته وابری
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com