Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sonic boom
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic booms
U
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
explosive train
U
مدار انفجار مسیر انفجار
chemical horn
U
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
sonic boom
U
انفجار صوتی
sonic booms
U
انفجار صوتی
firing circuit
U
مدار چاشنی مدار انفجار
acoustic circuit
U
مدار صوتی مین
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
looked
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looks
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
look
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
duplexes
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
U
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
aliasing
U
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
bumblebees
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
polyphone
U
جعبه موسیقی حرف دو صوتی یا چند صوتی
audio mixer
U
میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
vocal cords
U
تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
blast line
U
مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train
U
مسیر انفجار سیکل انفجار
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit
U
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching
U
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
U
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
donkey sonar
U
ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
pinned
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
U
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
powder train
U
مدار خرج مدار باروت
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
one hook
U
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
crater analysis
U
تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
factorage
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
commission
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
responded
U
عکس العمل
commission agent
U
حق العمل کار
commissioner
U
حق العمل کار
factor
U
حق العمل کار
resilient
U
عکس العمل
factorage
U
حق العمل کاری
respond
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
commissioners
U
حق العمل کار
rough and ready
U
سریع العمل
factors
U
حق العمل کار
reflex force
U
فشارعکس العمل
reactive effect
U
عکس العمل
reaction
U
عکس العمل
reactional
U
عکس العمل
prompt
U
عکس العمل
prompts
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
reflexology
U
عکس العمل شناسی
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
background count
U
عکس العمل تشعشع
repercussion
U
عکس العمل واکنش
reactor
U
عامل عکس العمل
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
reaction
U
انفعال عکس العمل
reaction time
U
زمان عکس العمل
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
reactions
U
انفعال عکس العمل
reaction equation
U
معادله عکس العمل
factors
U
حق العمل کار نماینده
factor
U
حق العمل کار نماینده
reflex force
U
نیروی عکس العمل
reactors
U
عامل عکس العمل
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
on commission
U
بطورحق العمل کاری
interaction
U
عکس العمل متقابل
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
response
U
عکس العمل به دلیلی
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
rapid
U
سریع العمل چابک
latency
U
دوره عکس العمل
responses
U
عکس العمل به دلیلی
immediate action
U
عکس العمل فوری
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
commissions
U
حق العمل مامور شدن
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
commission
U
حق العمل مامور شدن
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
react
U
عکس العمل نشان دادن
interface
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
U
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
blasts
U
انفجار
blast
U
انفجار
blow up
U
انفجار
eruption
U
انفجار
explosion
U
انفجار
explosions
U
انفجار
plosion
U
انفجار
detonations
U
انفجار
blow-up
U
انفجار
blow-ups
U
انفجار
pop
U
انفجار
blasting
U
انفجار
detonation
U
انفجار
brisance
U
انفجار
burst
U
انفجار
pops
U
انفجار
popped
U
انفجار
displosion
U
انفجار
blastment
U
انفجار
bursts
U
انفجار
blow out
U
انفجار
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
high order detonation
U
انفجار شدید
crackled
U
صدای انفجار پی در پی
explosimeter
U
انفجار سنج
crackles
U
صدای انفجار پی در پی
crackle
U
صدای انفجار پی در پی
impact action
U
اثر انفجار
misfires
U
گیر در انفجار
blast effect
U
اثر انفجار
swooper
U
انفجار دار
POWs
U
صدای انفجار
ignitor
U
وسیله انفجار
lead in
U
مداررابط انفجار
countermining
U
انفجار ضد مین
POW
U
صدای انفجار
big bang
U
انفجار بزرگ
time of disintegration
U
زمان انفجار
sympathetic detonation
U
انفجار القایی
blast wave
U
موج انفجار
burst wave
U
موج انفجار
detonative
U
اماده انفجار
bursting set
U
محل انفجار
bust
U
انفجار ترکیدگی
destruct system
U
سیستم انفجار
busted
U
انفجار ترکیدگی
busts
U
انفجار ترکیدگی
detonable
U
قابل انفجار
fire time
U
زمان انفجار
detonatable
U
قابل انفجار
detonating slab
U
مسیر انفجار
detonation charge
U
خرج انفجار
blow out
U
سوختن انفجار
dead center ignition
U
نقطه انفجار
explosive
U
قابل انفجار
detonation
U
انفجار ناگهانی
blasting machine
U
دستگاه انفجار
population explosion
U
انفجار جمعیت
busting
U
انفجار ترکیدگی
crepitation
U
انفجار مکرر
explosiveness
U
قابلیت انفجار
detonation
U
انفجار ضربهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com