English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floral tributes U گلی که بطور پیشکشی یاروی جنازهای نثارکنند
Jell-O U لرزانک
tremolant or ulant U لرزانک
jellies U لرزانک
jelly U لرزانک
jell U لرزانک
jello U لرزانک مسقطی
marmalade U مربای به لرزانک
electrodynamics U شاخهای از علم فیزیک که درباره اثرات جریان برق برمعناطیس یا روی جریانهای الکتریکی دیگر یاروی خودشان بحث میکند
jellify U بشکل لرزانک در اوردن
charlotte U نان لرزانک پیچ
blend U مخلوطی
blends U مخلوطی
wobbled U مثل لرزانک تکان خوردن
wobbles U مثل لرزانک تکان خوردن
wobble U مثل لرزانک تکان خوردن
wobbling U مثل لرزانک تکان خوردن
mixture U امیزه مخلوطی
mixtures U امیزه مخلوطی
blend of colors U مخلوطی از رنگ ها
hard sauce U مخلوطی از خامه وشکروچاشنی
french dressing U سس سالاد
salads U سالاد
salad U سالاد
baralyme U مخلوطی از هیدروکسیدهای باریم و کلسیم
mincemeat U مخلوطی ازکشمش وشکر وگوشت
fruit salad U سالاد میوه
coleslaw U سالاد کلم
slaw U سالاد کلم
word salad U سالاد کلمات
acetarious U مربوط به سالاد
tetrytol U ماده منفجره تتریتول مخلوطی از تتریل و تی ان تی
French dressing U چاشنی سالاد فرانسوی
acetarious U سبزیهای مخصوص سالاد
potato salad U سالاد سیب زمینی
salad dressings U چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressing U چاشنی وادویه مخصوص سالاد
witloof U انواع کاسنی مخصوص سالاد
qualitative analysis U تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
to dress [salad] U چاشنی زدن [آرایش دادن ] [سالاد]
salmagundi U سالاد پیاز داغ وتخم مرغ وماهی
to dress a salad with mayonnaise U مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
puddle U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
such like U وامثال ان
stamper U چکش وامثال ان
beansprouts U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
beansprout U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
polt U جوجه ماکیان وامثال ان
stationed U توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations U توقفگاه نظامیان وامثال ان
station U توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders U خرده شیشه وامثال ان
metronome U بکارمیرود
metronomes U بکارمیرود
lifesaver U عضودسته نجات غریق وامثال ان
staplers U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stringing U نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
solid angle U زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
smokers U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
ribbon U نوار ضبط صوت وامثال ان
ribbons U نوار ضبط صوت وامثال ان
stapler U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
smoker U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
terracotta U گل پخته
coction U پخته
underdone U کم پخته
ripest U پخته
riper U پخته
ripe U پخته
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
scarfs U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
pilot burner U چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarf U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
meander border U [طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
half baked U نیم پخته
samel U نیم پخته
dough baked U نیم پخته
sunbaked U افتاب پخته
slack baked U نیم پخته
spatchcock U بشتاب پخته
fired brick U اجر پخته
well done U خوب پخته
sodden U نیم پخته
half-baked U نیم پخته
biffin U سیب پخته
soden U نیم پخته
boiled U پخته شده
burnt brick U خشت پخته
smoking room U اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
posted U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
posts U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post- U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
lobster thermidor U مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
it is half cooked U نیم پخته است
underdo U نیم پخته کردن
warmed over U دوباره پخته شده
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
liverwurst U سوسیس جگر پخته
convenience foods U خوراک پیش پخته
He has cooked a pottage for you. <proverb> U برایت آش پخته است .
rarest U لطیف نیم پخته
it was cooked to rags U انقدر پخته شدکه له شد
convenience food U خوراک پیش پخته
hard baked U سفت پخته شده
rare U لطیف نیم پخته
underbaked U نیم پخته ناپخته
boild egg U تخم مرغ پخته
arch brick U اجر زیاد پخته
well-done steak U استیک کاملا پخته
rarer U لطیف نیم پخته
sunny side up U فقط یک طرفش پخته
cold cuts U گوشت پخته سرد
proliferous U بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
baked meat U شیرینی اردی غذای پخته
bakemeat U شیرینی اردی غذای پخته
overdone U خیلی پخته و سرخ شده
body brick U اجر خوب پخته شده
boild egg soft U تخم مرغ پخته عسلی
stroganoff U گوشت پخته نازک با خردل
boild egg hard U تخم مرغ پخته سفت
warmed over U زیادتر ازمعمول پخته شده
first class brick U اجر خوب پخته شده
I want my steak well done. U می خواهم استیکم خوب پخته با شد
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
pale brick U اجری که خوب پخته نشده است
gigot U ران گوسفند و غیره که پخته باشد
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
succotash U غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
Cooked vegetables digest easily. U سبزی پخته زود هضم است.
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
scopolamine U ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
fully cooked <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
baked beans U لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
dumpling U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
well done [fully cooked] <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
hash U گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com