Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i.e
U
مخفف به عبارت دیگر
B.Sc
U
مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
b. and b
U
مخفف عبارت 'breakfast and bed'
C.I.A
U
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
monoplance
U
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
civicism
U
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
gasmen
U
کارمند ادارهی گاز
gasman
U
کارمند ادارهی گاز
general delivery
U
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
mike
U
مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
mikes
U
مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
counter air
U
ضد هواپیمایی
anti air
U
ضد هواپیمایی
aviation
U
هواپیمایی
antiair warfare
U
جنگ ضد هواپیمایی
aviate
U
هواپیمایی کردن
aircraft section
U
قسمت هواپیمایی
sea plane
U
هواپیمایی دریایی
aeromechanics
U
فن مکانیک هواپیمایی
air officer
U
افسر هواپیمایی
airlines
U
شرکت هواپیمایی
airline
U
شرکت هواپیمایی
avionics
U
الکترونیک هواپیمایی
aviation authority
U
امور هواپیمایی
stated
U
کشوری
civil
U
کشوری
civic
U
کشوری
vernaculars
U
کشوری
civilian
U
کشوری
civilians
U
کشوری
states
U
کشوری
state-
U
کشوری
vernacular
U
کشوری
state
U
کشوری
stating
U
کشوری
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
aeromechanic
U
مربوط به مکانیک هواپیمایی
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
air traffic
U
رفت و آمد هواپیمایی
fixed geometry
U
هواپیمایی با بال ثابت
intrastate
U
درون کشوری
civil department
U
تشکیلات کشوری
civil defence service
U
خدمات کشوری
state
U
ایالت کشوری
civil servants
U
مستخدم کشوری
civil servant
U
مستخدم کشوری
stating
U
ایالت کشوری
states
U
ایالت کشوری
stated
U
ایالت کشوری
state-
U
ایالت کشوری
Civil Service
U
خدمات کشوری
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
aviation sotre keeper
U
انبار دار قسمت هواپیمایی
quadraplane
U
هواپیمایی با چهار بال روی هم
civic d.
U
محرومیت از حقوق کشوری
airspace
[over a country]
U
فضای هوایی
[در کشوری]
theonomy
U
کشوری که خداپادشاه ان باشد
to export something
[from / to a country]
U
صادر کردن
[به یا از کشوری]
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
chopper
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
choppers
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
hydro airplane
U
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
squadrons
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
squadron
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
variable geometry aircraft
U
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
best governed country
U
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
aircraft defective
U
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
high tailed aircraft
U
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
naturalize
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
importing
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
banana republics
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
banana republic
U
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
to mandate a territory to a country
U
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
naturalises
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
closed sea
U
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
naturalizes
U
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
centumvir
U
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
imported
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
U
بردن محصولات به کشوری برای فروش
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
director
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro
U
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
all weather fighter
U
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
postliminy or minium
U
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
self supporting country
U
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
To drag a country into war .
U
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
development aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
streamliner
U
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
lifting body
U
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
sailwing
U
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
termed
U
عبارت
word
U
عبارت
phrase
U
عبارت
expression
U
عبارت
phrased
U
عبارت
terming
U
عبارت
clauses
U
عبارت
statement
U
عبارت
statements
U
عبارت
expressions
U
عبارت
term
U
عبارت
experssion
U
عبارت
worded
U
عبارت
clause
U
عبارت
phrases
U
عبارت
wordage
U
عبارت
cl
U
عبارت
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
trinomial
U
دارای سه عبارت
relational expression
U
عبارت رابطهای
an exclamatory phrase
U
عبارت تعجبی
Namely …viz …it consists of…
U
عبارت است از ...
the letter of the law
U
عبارت قانون
range expression
U
عبارت دامنه
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
involution
U
پیچدارکردن عبارت
doxology
U
عبارت تسبیحی
assignment statement
U
عبارت گمارشی
paragrapher
U
عبارت نویس
phraseologist
U
عبارت پرداز
context style of a expression
U
سیاق عبارت
prolixity
U
عبارت زاید
protext
U
عبارت پیشین
an idiomatic experssion
U
عبارت اصطلاحی
put into words
U
به عبارت دراوردن
To phrase.
U
به عبارت در آوردن
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
passages
U
عبارت فقره
expression
U
افهار عبارت
quotations
U
اقتباس عبارت
colloquialism
U
عبارت مصطلح
quotation
U
اقتباس عبارت
mathematical term
U
عبارت
[ریاضی]
affirmative
U
عبارت مثبت
term
U
عبارت
[ریاضی]
colloquialisms
U
عبارت مصطلح
term
U
جمله عبارت
terming
U
جمله عبارت
phraseology
U
عبارت پردازی
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
expressions
U
افهار عبارت
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
videlicet
U
به عبارت دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
passage
U
عبارت فقره
termed
U
جمله عبارت
wording
U
عبارت سازی
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
mixed mode experssion
U
عبارت امیخته یاب
qualificative
U
کلمه یا عبارت توصیفی
passages
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
escalation
U
ماده یا عبارت تعدیل
facies
U
عبارت مشخص یک طبقه
metaphraze
U
به عبارت دیگر در آوردن
pull out quote
U
عبارت استخراج شده
locus classicus
U
عبارت نمونه ادبی
landed a
U
که عبارت از زمین است
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
phrased
U
فراز عبارت سازی
phrase
U
فراز عبارت سازی
locutions
U
سبک عبارت پردازی
passage
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
phrases
U
فراز عبارت سازی
anastrophe
U
تعویض کلمات یک عبارت
it consists mainly
U
بیشتر عبارت است از
locution
U
سبک عبارت پردازی
verbalism
U
عبارت بی معنی پرحرفی
to express in worde
U
به سخن یا عبارت دراوردن)
anastrophe
U
قلب عبارت کلمات مقلوب
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
equation of exchange
U
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
anaphora
U
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
restrictive
U
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com