English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
obscurantist U مخالف روشنی فکر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
brightness U روشنی
clarity U روشنی
liveliness U روشنی
lucency U روشنی
photogenic U روشنی زا
irradiancy U روشنی
conspicuity U روشنی
clearness U روشنی
pellucidity U روشنی
pellucidness U روشنی
perspicuity U روشنی
plainess U روشنی
limpidity or limpidness U روشنی
lucidity U روشنی
glim U روشنی
diaphaneity U روشنی
shines U روشنی
shine U روشنی
fenestra U روشنی
clarification U روشنی
irradiance U روشنی
picturesqueness U زیبایی روشنی
daylight U روشنی روز
irradiative U روشنی دهنده
daylit U روشنی روز
negative glow U روشنی منفی
illuminative U روشنی بخش
luminous U روشنی بخش
street lightning U روشنی راه و خیابان
eclat U روشنی خیره کننده
luminous U روشنی بخش روشن
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
clearness U روشنی وصاف بودن
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
cascade image intensifier U تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
supernova U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
dissidents U مخالف
repugnant U مخالف
foes U مخالف
opponents U مخالف
foe U مخالف
dissidence U مخالف
dissident U مخالف
by the ears U مخالف
dissenting U مخالف
controvertist U مخالف
contrary to U مخالف
anie U مخالف
at d. U مخالف
at outs U مخالف
oppugnant U مخالف
antagonist U مخالف
antagonists U مخالف
inadvisable U مخالف
conflicting U مخالف
contra U مخالف
contradictive U مخالف
opponent U مخالف
adverse U مخالف
contrariant U مخالف
antipodal U مخالف
converse U مخالف
oppugner U مخالف
oppositive U مخالف
contrary U مخالف
irreconcilable U مخالف
with U مخالف
opposit U مخالف
out of keeping U مخالف
conversing U مخالف
converses U مخالف
hostile U مخالف
unfavorable U مخالف
conversed U مخالف
oppositionist U ضد مخالف
resistent U مخالف
contradiction U مخالف
contradictory U مخالف
gyaku U مخالف
against U مخالف
alien U مخالف
averse U مخالف
aliens U مخالف
gainst U مخالف
non content U مخالف
contradictions U مخالف
gainsayer U مخالف
adversaries U مخالف
adversary U مخالف
antitrust U مخالف تشکیل
dis- U مخالف کردن
headwinds U باد مخالف
loggerheads U مخالف - جنگجو
to be in the opposition U مخالف بودن
countered U درجهت مخالف
in the opposite direction. U در جهت مخالف
In the opposite direction . U درجهت مخالف
countering U درجهت مخالف
counter U درجهت مخالف
take a dim view of <idiom> U مخالف بودن
upstream <adj.> <adv.> U مخالف جریان
against the current <adv.> U مخالف جریان
against the stream <adv.> U مخالف جریان
at odds <idiom> U مخالف بودن
windbound U باد مخالف
against nature U مخالف طبیعت
contralateral muscles U عضلات مخالف
countersuggestion U تلقین مخالف
obscurantist U مخالف اصلاحات
contraposition U مفهوم مخالف
The opposition parties . U احزاب مخالف
contrary to the law U مخالف قانون
ill humored U مخالف ترشرو
counter ion U یون مخالف
counterview U عقیده مخالف
head wind U باد مخالف
defier U مخالف کننده
disaccord U مخالف کردن
dissentient U مخالف معاند
dissenting opinion U نظر مخالف
contra flow U جهت مخالف
conflictive U مغایر مخالف
oppositely U بطور مخالف
crosscurrent U جریان مخالف
anti U مخالف علیه
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
antimonaechical U مخالف سلطنت
antipapal U مخالف پاپ
overthwart U بطور مخالف
antislavery U مخالف بردگی
the a party U طرف مخالف
standpat U مخالف تغییر
reluctate U مخالف کردن
reluctancy U بیزاری مخالف
bucking voltage U ولتاژ مخالف
prevailing wind U باد مخالف
overthwart U بالحن مخالف
divert action U عملیات مخالف
defiant U معاند مخالف
antagonize U مخالف کردن
aversely U بطور مخالف
antagonist U عضله مخالف
vetoing U رای مخالف
dissent U رای مخالف
dissented U رای مخالف
dissents U رای مخالف
antagonising U مخالف کردن
clashing U برخوردکننده مخالف
opponent U طرف مخالف
antagonized U مخالف کردن
antagonizes U مخالف کردن
crosswinds U باد مخالف
crosswind U باد مخالف
antipathy U احساس مخالف
cons U رای مخالف
conning U رای مخالف
conned U رای مخالف
con U رای مخالف
no U منفی مخالف
adversely U بطور مخالف
antagonizing U مخالف کردن
antagonises U مخالف کردن
antagonised U مخالف کردن
contradicts U مخالف بودن با
vetoes U رای مخالف
vetoed U رای مخالف
veto U رای مخالف
reluctance U بیزاری مخالف
diverse U مختلف مخالف
illegal U مخالف قانون
vice versa U در جهت مخالف
dissenters U مخالف ناراضی
dissenter U مخالف ناراضی
impolitic U مخالف مصلحت
anti- U به معنای "مخالف "
anti semitism U مخالف با یهودیان
contradicted U مخالف بودن با
contradict U مخالف بودن با
opponents U طرف مخالف
reversing U شکستنی مخالف
reverses U شکستنی مخالف
dissenting U مخالف معاند
reversed U شکستنی مخالف
reverse U شکستنی مخالف
anti-Semitism U مخالف با یهودیان
antagonists U عضله مخالف
bright anneal U روشنی ناشی از گداختن گداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com