English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
reasonable scale U مخارج متعارفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
program cost U مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده
inseparable cost U حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
aggregate expenditures U مخارج کل
outgoing U مخارج
expenditures U مخارج
outlays U مخارج
spending U مخارج
disbursements U مخارج
expenses U مخارج
military spending U مخارج نظامی
portage U مخارج باربری
operating expenses U مخارج عملیاتی
municipal spending U مخارج شهرداری
operating cost U مخارج عملیاتی
national spending U مخارج ملی
national expenditures U مخارج ملی
military expenditure U مخارج نظامی
porterage U مخارج باربری
foot U پرداختن مخارج
welfare expenditures U مخارج رفاهی
wasteful expenditures U مخارج بیهوده
wage costs U مخارج دستمزد
tax expenditures U مخارج مالیاتی
superstitious uses U مخارج خرافاتی
social outlays U مخارج اجتماعی
rate of spending U نرخ مخارج
rate of spending U میزان مخارج
public expenditures U مخارج عمومی
marginal outlays U مخارج نهائی
expense accounts U حساب مخارج
estimate of costs U تخمین مخارج
capital expenditure U مخارج سرمایهای
costs of proceedings U مخارج عدلیه
cost estimate U تخمین مخارج
postage U مخارج پستی
budget expenditures U مخارج بودجه
actual expenses U مخارج واقعی
expense account U حساب مخارج
expenditure U مخارج صرف
travelling expenses U مخارج سفر
expenditure approach U روش مخارج
luxury spending U مخارج تجملی
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
incidental expenses U مخارج اتفاقی
licence fee U مخارج پروانه
management expenses U مخارج اداری
holding costs U مخارج نگهداری
freight charges U مخارج حمل
management expenses U مخارج مدیریت
overhead U مخارج کلی سرجمع
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
marginal propensity to spend U میل نهائی به مخارج
marginal propensity to expend U تمایل نهائی به مخارج
sumptuary law U قانون تحدید مخارج
marginal propensity to expend U میل نهائی به مخارج
deduction of expenses U کسر مخارج [اقتصاد]
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
noncash expenditures U مخارج غیر نقدی
free of all charges U بدون هیچگونه مخارج
all the expenses fell on him U تمام مخارج به گردن اوافتاد
You need spare no expense . U نگران خرج ( مخارج ) آن نباش
support a family U متکفل مخارج خانوادهای بودن
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
To cut down expenses . U خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
f.o.b U قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com