Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
retransmission
U
مخابره مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analog transmission
U
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
U
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
despatch
U
مخابره
communication
U
مخابره
traffick
U
مخابره
transmissions
U
مخابره
message line
U
خط مخابره
traffic
U
مخابره
trafficked
U
مخابره
transmission
U
مخابره
message
U
مخابره
messages
U
مخابره
trafficking
U
مخابره
traffics
U
مخابره
transmissions
U
مخابره کردن
squawk
U
مخابره کردن
neutral transmission
U
مخابره خنثی
parallel transmission
U
مخابره موازی
signalled
U
مخابره کردن
signal
U
مخابره کردن
signaled
U
مخابره کردن
polar transmission
U
مخابره قطبی
telegraphing
U
مخابره تلگرافی
end of transmission
U
انتهای مخابره
squawked
U
مخابره کردن
squawks
U
مخابره کردن
analog transmission
U
مخابره قیاسی
telegraphs
U
مخابره تلگرافی
transmission
U
مخابره مخابرات
telegraphed
U
مخابره تلگرافی
telegraph
U
مخابره تلگرافی
telegrams
U
مخابره تلگرافی
telegram
U
مخابره تلگرافی
transmissions
U
مخابره مخابرات
asynchronous transmission
U
مخابره ناهمگام
communicating
U
مخابره کردن
flag hoist
U
مخابره با پرچم
duplex transmission
U
مخابره دو رشتهای
duplex transmission
U
مخابره دورشتهای
dispateh
U
مخابره کردن
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
data transmission
U
مخابره داده
data transmission
U
مخابره داده ها
data communication
U
مخابره داده ها
boat call
U
مخابره با قایق
asynchronous transmission
U
مخابره غیرهمزمان
transmission
U
مخابره کردن
satellite communications
U
مخابره ماهوارهای
synchronous transmission
U
مخابره همگام
transmission security
U
تامین مخابره
transmission rate
U
سرعت مخابره
transmission rate
U
نرخ مخابره
wire
U
مخابره کردن
transmission error
U
خطای مخابره
transmittancy
U
ارسال مخابره
wires
U
مخابره کردن
simplex transmission
U
مخابره ساده
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
flags
U
پرچم مخابره
telegraphic message
U
مخابره تلگرافی
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
transmittal
U
ارسال مخابره
flag
U
پرچم مخابره
signal bridge
U
پل مخابره ناو
transmittance
U
ارسال مخابره
serial tranmission
U
مخابره نوبتی
wirable
U
قابل مخابره
visual communication
U
مخابره بصری
radiograms
U
مخابره پیام با بی سیم
despatching
U
مخابره کردن ارسال
dispatch
U
مخابره کردن ارسال
jam
U
مانع مخابره شدن
radio
U
با بی سیم مخابره کردن
dispatched
U
مخابره کردن ارسال
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
dispatches
U
مخابره کردن ارسال
radioing
U
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
U
مخابره با پرچم دستی
aerogram
U
مخابره با تلگراف بی سیم
jammed
U
مانع مخابره شدن
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
jams
U
مانع مخابره شدن
radiogram
U
مخابره پیام با بی سیم
transmitted data
U
دادههای مخابره شده
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
half duplex transmission
U
مخابره دو نیم رشتهای
helio
U
ایینه مخابره پیام
despatched
U
مخابره کردن ارسال
multiplex
U
تسهیم مخابره ترکیبی
despatches
U
مخابره کردن ارسال
radios
U
با بی سیم مخابره کردن
radioed
U
با بی سیم مخابره کردن
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
radiotelegram
U
مخابره تلگراف بیسیم
etb
U
انتهای بلاک مخابره
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
heliographic
U
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
blinker yardarm
U
چراغ مخابره دکل کشتی
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
squawk box
U
دستگاه مخابره داخلی ناو
intercom
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
intercoms
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
alphabet code flag
U
پرده مخابره حروف یا اعداد
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
phototelegraphyt
U
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
wirelesses
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
telephoto
U
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
walkie talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wireless
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie-talkies
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
datacom
U
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
radio procedures
U
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
nancy
U
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
open code
U
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
multiplex telegraphy
U
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
U
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
second
U
مجدد
further
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthers
U
مجدد
renewed
U
مجدد
furthering
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconding
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
further on
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
seconds
U
مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
restatements
U
بیان مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
restatement
U
بیان مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
recreation
U
خلق مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
republication
U
انتشار مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
resupply
U
اماد مجدد
restart
U
شروع مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
resale
U
حراج مجدد
resale
U
فروس مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com