Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
analog transmission
U
مخابره قیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
analog transmission
U
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
Other Matches
serial transmission
U
مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
U
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
analogical
U
قیاسی
analogic
U
قیاسی
deductive
U
قیاسی
schematic
U
قیاسی
syllogist
U
قیاسی
syllogistic
U
قیاسی
analog
U
قیاسی
inductive
U
قیاسی
a priori
U
قیاسی
inductional
U
قیاسی
comparability
U
قیاسی
deductive method
U
روش قیاسی
categorical
U
قیاسی قطعی
deduction
U
استنتاج قیاسی
digital analog
U
رقمی به قیاسی
syllogistic reasoning
U
استدلال قیاسی
subcontrariety
U
ارتباط قیاسی
comparative measurement
U
سنجش قیاسی
aposteriori
U
بااستدلال قیاسی
analog device
U
دستگاه قیاسی
analog data
U
داده قیاسی
analog channel
U
مجرای قیاسی
analog digital
U
قیاسی به رقمی
deductive
U
استقرایی یا قیاسی
analog signal
U
علامت قیاسی
elenchus
U
تکذیب قیاسی
analogical reasoning
U
استدلال قیاسی
analog adder
U
افزایشگر قیاسی
deductive reasoning
U
استدلال قیاسی
categoric
U
قیاسی قطعی
hypothetico deductive method
U
روش فرضی- قیاسی
mathematico deductive method
U
روش ریاضی- قیاسی
analog digital converter
U
مبدل قیاسی- رقمی
adc
U
مبدل قیاسی به رقمی
priori
U
از راه قیاس قیاسی
dac
U
مبدل عددی به قیاسی
analog to digital converter
U
مبدل قیاسی به رقمی
analogical reasoning
U
نتیجه گیری قیاسی
abduction
U
دوری از مرکز بدن قیاسی
A/D
U
انالوگ به دیجیتال : مبدل قیاسی به رقمی
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
despatch
U
مخابره
transmissions
U
مخابره
transmission
U
مخابره
communication
U
مخابره
trafficked
U
مخابره
traffic
U
مخابره
traffick
U
مخابره
trafficking
U
مخابره
message line
U
خط مخابره
traffics
U
مخابره
message
U
مخابره
messages
U
مخابره
telegraphic message
U
مخابره تلگرافی
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
data communication
U
مخابره داده ها
duplex transmission
U
مخابره دو رشتهای
transmission rate
U
نرخ مخابره
transmission rate
U
سرعت مخابره
wirable
U
قابل مخابره
visual communication
U
مخابره بصری
transmittancy
U
ارسال مخابره
transmittance
U
ارسال مخابره
transmittal
U
ارسال مخابره
transmission security
U
تامین مخابره
signaled
U
مخابره کردن
boat call
U
مخابره با قایق
asynchronous transmission
U
مخابره ناهمگام
asynchronous transmission
U
مخابره غیرهمزمان
polar transmission
U
مخابره قطبی
parallel transmission
U
مخابره موازی
neutral transmission
U
مخابره خنثی
digital transmission
U
مخابره دیجیتال
flag hoist
U
مخابره با پرچم
end of transmission
U
انتهای مخابره
duplex transmission
U
مخابره دورشتهای
retransmission
U
مخابره مجدد
satellite communications
U
مخابره ماهوارهای
serial tranmission
U
مخابره نوبتی
synchronous transmission
U
مخابره همگام
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
transmission error
U
خطای مخابره
simplex transmission
U
مخابره ساده
signal bridge
U
پل مخابره ناو
data transmission
U
مخابره داده ها
data transmission
U
مخابره داده
dispateh
U
مخابره کردن
squawks
U
مخابره کردن
telegram
U
مخابره تلگرافی
transmission
U
مخابره کردن
transmissions
U
مخابره کردن
flag
U
پرچم مخابره
communicating
U
مخابره کردن
flags
U
پرچم مخابره
transmission
U
مخابره مخابرات
signal
U
مخابره کردن
signalled
U
مخابره کردن
squawk
U
مخابره کردن
squawked
U
مخابره کردن
telegrams
U
مخابره تلگرافی
telegraphing
U
مخابره تلگرافی
transmissions
U
مخابره مخابرات
wires
U
مخابره کردن
telegraph
U
مخابره تلگرافی
wire
U
مخابره کردن
telegraphs
U
مخابره تلگرافی
telegraphed
U
مخابره تلگرافی
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
radioing
U
با بی سیم مخابره کردن
etb
U
انتهای بلاک مخابره
half duplex transmission
U
مخابره دو نیم رشتهای
aerogram
U
مخابره با تلگراف بی سیم
helio
U
ایینه مخابره پیام
retransmit
U
دوباره مخابره کردن
despatches
U
مخابره کردن ارسال
radioed
U
با بی سیم مخابره کردن
radio
U
با بی سیم مخابره کردن
radiotelegram
U
مخابره تلگراف بیسیم
jammed
U
مانع مخابره شدن
jams
U
مانع مخابره شدن
dispatch
U
مخابره کردن ارسال
end of transmission block
U
انتهای بلاک مخابره
despatched
U
مخابره کردن ارسال
radiograms
U
مخابره پیام با بی سیم
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
transmitted data
U
دادههای مخابره شده
despatching
U
مخابره کردن ارسال
dispatched
U
مخابره کردن ارسال
dispatches
U
مخابره کردن ارسال
semaphore
U
مخابره با پرچم دستی
multiplex
U
تسهیم مخابره ترکیبی
radiogram
U
مخابره پیام با بی سیم
radios
U
با بی سیم مخابره کردن
jam
U
مانع مخابره شدن
signal
U
مخابره کردن علامت دادن
squawk box
U
دستگاه مخابره داخلی ناو
wigwag
U
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
signaled
U
مخابره کردن علامت دادن
signalled
U
مخابره کردن علامت دادن
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
heliographic
U
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
blinker yardarm
U
چراغ مخابره دکل کشتی
intercom
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
intercoms
U
دستگاه مخابره داخل ساختمان
alphabet code flag
U
پرده مخابره حروف یا اعداد
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
digital to analog converter
U
مبدل دیجیتال به انالوگ مبدل رقمی به قیاسی
wireless
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
telephoto
U
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
intercommunication
U
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
walkie talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
phototelegraphyt
U
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkies
U
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses
U
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
nancy
U
سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
open code
U
سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
radio procedures
U
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
datacom
U
امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
multiplex telegraphy
U
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
U
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
CB
U
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling
U
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
he sent me a wire
U
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
heliography
U
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing
U
مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
despatching
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatches
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatch
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatched
U
ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate
U
مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communications stallite corporation
U
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
eot
U
maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
rs c
U
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore
U
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com