Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grip
U
محکم گرفتن چیزی
gripped
U
محکم گرفتن چیزی
gripping
U
محکم گرفتن چیزی
grips
U
محکم گرفتن چیزی
rigid adherence to a thing
U
محکم گرفتن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
محکم گرفتن
gripping
U
محکم گرفتن
hang on to
<idiom>
U
محکم گرفتن
gripped
U
محکم گرفتن
grip
U
محکم گرفتن
to catch hold of
U
محکم گرفتن
clutching
U
محکم گرفتن
clutches
U
محکم گرفتن
clutched
U
محکم گرفتن
clip
U
محکم گرفتن
clipped
U
محکم گرفتن
clips
U
محکم گرفتن
gripe
U
محکم گرفتن
clutch
U
محکم گرفتن
griped
U
محکم گرفتن
clippings
U
محکم گرفتن
to hug somebody
U
محکم گرفتن کسی
to give somebody a hug
U
محکم گرفتن کسی
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
peg
U
میله چوبی با نوک تیز
[برای محکم بستن چیزی به آنها]
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
pinch
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinches
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
to get
[hold of]
something
U
گرفتن چیزی
to obtain something
U
گرفتن چیزی
dehydrate
U
اب چیزی را گرفتن
dehumidify
U
نم چیزی را گرفتن
to bring something
U
گرفتن چیزی
To treat something as a joke
U
چیزی را بشوخی گرفتن
degas
U
گاز چیزی را گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something.
U
چیزی را نادیده گرفتن
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
to seize something
[from somebody]
U
چیزی را گرفتن
[از کسی]
decarbonize
U
زغال چیزی را گرفتن
decarbonate
U
زغال چیزی را گرفتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را گرفتن
to let something slip
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to take something into account
U
در نظر گرفتن چیزی
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to turn a blind eye to something
U
چیزی را نادیده گرفتن
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
stem the tide
<idiom>
U
جلو موج چیزی را گرفتن
retraces
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to borrow something
[from somebody]
U
چیزی را قرض گرفتن
[از کسی]
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
dispraise
U
از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
to contract something from somebody
U
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
nip in the bud
<idiom>
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
retrace
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
caulk
U
شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retraced
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To find fault with something ( someone ) .
U
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
retracing
U
ردپای چیزی را دوباره گرفتن
To make light of something.
U
چیزی راسر سری گرفتن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
to nip something in the bud
U
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
monopolization
U
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to wring something from somebody
[out of somebody]
U
از کسی چیزی به زور گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to get in somebody's way
U
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
calibrate
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated
U
قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
braced
U
بابست محکم کردن محکم بستن
brace
U
بابست محکم کردن محکم بستن
superseding
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede
U
گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
to regard something as a matter of course
U
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
dehydrogenize
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate
U
هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
stables
U
محکم
steadiest
U
محکم
unswerving
<adj.>
U
محکم
buff
U
محکم
tight coupling
U
محکم
buffs
U
محکم
kill
U
محکم
tightly-
U
محکم
steadies
U
محکم
tightly
U
محکم
frozen
U
محکم
taut
U
محکم
i have a secure grasp of it
U
محکم
kills
U
محکم
steady
U
محکم
adamantine
U
محکم
secure
U
محکم
secures
U
محکم
steadying
U
محکم
stable
U
محکم
sturdiest
U
محکم
tenacious
U
محکم
sturdy
U
محکم
steadied
U
محکم
toughest
U
محکم
tougher
U
محکم
tough
U
محکم
sturdier
U
محکم
well set
U
محکم
tighter
U
محکم
definite
U
محکم
foursquare
U
محکم
tight
U
محکم
tightest
U
محکم
rigid
U
محکم
pukka
U
محکم
pucka
U
محکم
consolidated
U
محکم
deep-set
U
محکم
decisive
U
محکم
chock
U
محکم
solids
U
محکم
solid
U
محکم
definite
<adj.>
U
محکم
four-square
U
محکم
to hold fast
U
محکم
undeviating
<adj.>
U
محکم
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
tenaciously
U
بطور محکم
to make good
U
محکم کردن
tasten
U
محکم شدن
to make fast
U
محکم کردن
braced
U
محکم کردن
catch hold of
U
محکم نگاهداشتن
locks
U
محکم نگهداشتن
lock
U
محکم نگهداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com