Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
center of gravity axis
U
محور ثقل مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
axis of the bore
U
محور مرکزی لوله
Other Matches
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
wheelbase
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbases
U
فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
axis of signal communication
U
محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
centre pocket
U
مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
cl
U
خط مرکزی
cores
U
مرکزی
axial
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
core
U
مرکزی
central
U
مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
centrical
U
مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
central terminal
U
پایانه مرکزی
nuclei
U
لب هسته مرکزی
centre game
U
بازی مرکزی
centrically
U
بطور مرکزی
centrifugal
U
گریز از مرکزی
centripetal
U
جانب مرکزی
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
centrum
U
جسم مرکزی
nucleus
U
لب هسته مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
eccentricities
U
برون مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
state government
U
دولت مرکزی
spherical angle
U
زاویه مرکزی
mainframe
U
پردازنده مرکزی
holding company
U
شرکت مرکزی
head office
U
دفتر مرکزی
head office
U
اداره مرکزی
directrix
U
خط تیر مرکزی
fore and aft center line
U
خط مرکزی سراسری
mainframes
U
پردازنده مرکزی
fovea centralis
U
فرورفتگی مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
three centred curve
U
منحنی سه مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
centralist
U
مرکزی نگر
centralists
U
مرکزی نگر
center distance
U
فاصله مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
concourse
U
تالار مرکزی
centralized plan
U
پلان مرکزی
central fissure
U
شیار مرکزی
central government
U
حکومت مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
central load
U
بار مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
center
U
گروه مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
boost coil
U
کوئل مرکزی
central canal
U
مجرای مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
centralism
U
مرکزی نگری
central
U
تلفن چی مرکزی
axial pressure
U
فشار مرکزی
central
U
کامپیوتر مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central processor
U
پردازنده مرکزی
central station
U
نیروگاه مرکزی
central office
U
دفتر مرکزی
central site
U
سایت مرکزی
central processor
U
پردازشگر مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
centre pawns
U
پیادههای مرکزی شطرنج
central tendency measures
U
اندازههای گرایش مرکزی
conurbation
U
شهر مهم مرکزی
cento
U
سازمان پیمان مرکزی
center
U
وسط ونقطه مرکزی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
centered
U
وسط ونقطه مرکزی
centers
U
وسط ونقطه مرکزی
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
centre
U
وسط ونقطه مرکزی
centred
U
وسط ونقطه مرکزی
downtown
U
قسمت مرکزی شهر
precentral gyrus
U
شکنج پیش مرکزی
golds
U
دایره مرکزی هدف
one shot pump
U
پمپ روغن مرکزی
heartlands
U
منطقه مرکزی وحیاتی
heartland
U
منطقه مرکزی وحیاتی
post offices
U
اداره مرکزی پست
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
measures of central tendency
U
اندازههای گرایش مرکزی
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
conurbations
U
شهر مهم مرکزی
central processing unit
U
واحد پردازش مرکزی
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
central mass storage
U
انباره انبوه مرکزی
central control panel
U
تابلوی مرکزی کنترل
gold
U
دایره مرکزی هدف
multicenter binding
U
پیوند چند مرکزی
post office
U
اداره مرکزی پست
the middlands
U
استانهای مرکزی انگلستان
vertical center line illusion
U
خطای خط قائم مرکزی
naves
U
تالار مرکزی صحن
cores
U
هسته مرکزی مفتول
inner city
U
بخش مرکزی شهر
inner cities
U
بخش مرکزی شهر
GHQ
U
مخفف ستاد مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
statolatry
U
حمایت ازقدرت مرکزی
nave
U
تالار مرکزی صحن
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
rimland
U
حومه ناحیه مرکزی
core
U
هسته مرکزی مفتول
unit central processing
U
واحد پردازش مرکزی
keel
U
ستون عرضی مرکزی ناو
central railway station
U
ایستگاه مرکزی راه اهن
Ivory Coast
U
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
keels
U
ستون عرضی مرکزی ناو
king's yellow
U
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
pecans
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
directrix
U
خط مرکزی منطقه اتش توپ
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
sweet spot
U
قسمت مرکزی راکت یا چوب
high asia
U
قسمت بلند و مرکزی امریکا
pecan
U
درخت گردوی امریکای مرکزی
x ring
U
دایره مرکزی هدف تیراندازی
geothermic
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
center spot
U
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
geothermal
U
وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility
U
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
geocentric
U
دارای مرکزی در زمین زمینی
radian
U
زاویه مرکزی قوس دایره
osset
U
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
organization of central american states
U
سازمان دول امریکای مرکزی
general posr office
U
اداره مرکزی پست در لندن
stems
U
محور
pivoted
U
محور
dam axis
U
محور سد
trunnion
U
سر محور
stemming
U
محور
stemmed
U
محور
mandril
U
محور
pivot
U
محور
concentric
U
هم محور
arbor
U
محور
x axis
U
محور x
y axis
U
محور y
z axis
U
محور "زد"
z axis
U
محور z
shaft head
U
محور
pedestals
U
محور
pedestal
U
محور
azimuth
U
محور
journal
U
سر محور
spindle
U
محور
spindles
U
محور
axis
U
محور
coaxial
U
هم محور
coaxal
U
هم محور
axis
U
خط محور
center line
U
خط محور
shaft
U
محور
pinning
U
محور
cranked
U
محور
cranking
U
محور
pivots
U
محور
cranks
U
محور
axles
U
محور
pinned
U
محور
axle
U
محور
pin
U
محور
pintle
U
محور
mandrel
U
محور
crank
U
محور
rachis
U
محور
stem
U
محور
interaxal
U
محور
shafts
U
محور
interaxial
U
محور
statism
U
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized
U
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
danish gambit
U
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
wing section
U
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...