English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
living organisms U موجودات زنده
biogenetic U مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
pharmacodynamics U مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
biosynthesis U تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
live box U جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punched U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
beings U موجودات
symbiotic U موجودات همزی
ontology U علم موجودات
aerobic organisms U موجودات هوازی
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
life U موجودات حبس ابد
The prehistoric creatures . U موجودات ماقبل تاریخ
lives U موجودات حبس ابد
benthos U موجودات دریایی ابزی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
karyotype U مجموعه خصوصیات کروموزمی موجودات
allometry U اندازه گیری رشد موجودات
organology U مبحث ساختمان موجودات الی
iso product curve U منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cultivar U موجودات ذره بینی خاکهای زراعتی
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
spermatium U نطفه یایاخته نر غیر متحرک موجودات پست
autecology U مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
plankter U موجودات ریز و شناور ازادبر سطح دریا
biosystematic U مربوط به رده بندی موجودات از روی ساختمان یاختههای انان
ecology U علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
oecology U علم عادات طرز زندگی موجودات الی و نسبت انهابامحیط
anthropocentric U معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
genetics U واختلاف موجودات و مکانیسم انان در اثر توارث بحث میکند نسل شناسی
antibiotic U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics U مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
actuality U فعالیت
functioned U فعالیت
function U فعالیت
functions U فعالیت
stirs U فعالیت
stirrings U فعالیت
acting U فعالیت
activeness U فعالیت
activities U فعالیت
activation U فعالیت
stir U فعالیت
stirred U فعالیت
exercised U فعالیت
exercises U فعالیت
exercise U فعالیت
activity U فعالیت
ontogeny U رشد شناسی تاریخچه رشد و رویش موجودات
events U عمل یا فعالیت
politicking U فعالیت سیاسی
activity ratio U نسبت فعالیت
reactivation U فعالیت مجدد
random activity U فعالیت تصادفی
turn over U عایدی فعالیت
auxiliary activity U فعالیت فرعی
on stream U درحال فعالیت
activity time U زمان هر فعالیت
activity rate U نرخ فعالیت
optical activity U فعالیت نوری
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
operational environment U محیط فعالیت
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
operating level U سطح فعالیت
critical activity U فعالیت بحرانی
operant U فعالیت کننده
activation U به فعالیت دراوردن
low activity U فعالیت پایین
activity wheel U گردونه فعالیت
somatotonia U فعالیت گرایی
activating U به فعالیت پرداختن
somatotonic U فعالیت گرا
activity quotient U بهر فعالیت
activate U به فعالیت پرداختن
activity coefficient U ضریب فعالیت
activity chart U نمودار فعالیت
activity analysis U تحلیل فعالیت
venturing U فعالیت اقتصادی
ventures U فعالیت اقتصادی
cerebration U فعالیت مغزی
hey day U روز پر فعالیت
ventured U فعالیت اقتصادی
venture U فعالیت اقتصادی
activated U به فعالیت پرداختن
activates U به فعالیت پرداختن
off year U سال کم فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
activity light U چراغ فعالیت
inaction U بدون فعالیت
business activity U فعالیت بازرگانی
activity drive U سائق فعالیت
activity cycle U چرخه فعالیت
inactivity U عدم فعالیت
event U عمل یا فعالیت
spheres U مرتبه حدود فعالیت
pickup U تجدید فعالیت چیدن
forms U سابقه فعالیت اسب
muzzles U مانع فعالیت شدن
self activity U فعالیت خود بخود
seismism U فعالیت لزرشی وارتعاشی
sphere U مرتبه حدود فعالیت
muzzle U مانع فعالیت شدن
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
form U سابقه فعالیت اسب
formed U سابقه فعالیت اسب
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
muzzling U مانع فعالیت شدن
background U فعالیت ارتباط دادهای
slumps U کاهش فعالیت رکود
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
orbit U دور حدود فعالیت
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
muzzled U مانع فعالیت شدن
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
orbited U دور حدود فعالیت
orbits U دور حدود فعالیت
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
slump U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
slumping U کاهش فعالیت رکود
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
byway U کار یا فعالیت جنبی
byways U کار یا فعالیت جنبی
efficiency U فعالیت مفید بازده
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
gastrovascular U دارای فعالیت درمعده ورگها
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
hyperthyroid U ازدیاد فعالیت غذه درقی
early start U زودترین زمان شروع یک فعالیت
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
activation U کنش ور سازی ایجاد فعالیت
take the bull by the horns <idiom> U چند نوع فعالیت داشتن
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
precipitance U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
precipitancy U شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
abuzz <adj.> U پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
work in U با فعالیت و کوشش راه بازکردن
biological half time U زمان فعالیت یک عامل میکروبی
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
biological half time U زمان امکان فعالیت عامل میکربی
pyroclastic U تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
pyrochemical U وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
hardball U فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
biotic U زنده
alive U زنده
full of life U سر زنده
quicker U زنده
animate U زنده
animates U زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
genial <adj.> U دل زنده
dapper U زنده دل
liveliest U زنده
quick U زنده
lively U زنده
quickest U زنده
lived U :زنده
biogen U زنده زا
livelier U زنده
lively <adj.> U دل زنده
skylarker U زنده دل
dashing U زنده دل
living U زنده
viviparous U زنده زا
lived U زنده
vivific U زنده
above ground U زنده
fresh U زنده
fresh- U زنده
lighthearted U زنده دل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com