English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
privation U محروم سازی تعلیق مقام
privations U محروم سازی تعلیق مقام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
exclusion U محروم سازی
disfranchisement U محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
abeyance U تعلیق
hangs U تعلیق
pendency U تعلیق
deep freeze U تعلیق
deep freezes U تعلیق
hang U تعلیق
interruptions U تعلیق
interruption U تعلیق
suspensions U تعلیق
suspense U تعلیق
suspension U تعلیق
cardanic suspension U تعلیق کاردان
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
remainder U حالت تعلیق
suspensive U تعلیق معلق
lay off U تعلیق کارگر
precipitable U تعلیق پذیر
precipitant U تعلیق شدنی
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
suspensive U درحال تعلیق
suspension of punishment U تعلیق مجازات
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
spring suspension U تعلیق فنری
reduction to absurdity U تعلیق به محال
reprieval U تعلیق مجازات
suspension U ایست تعلیق
suspense U درحال تعلیق
engine mounting U تعلیق موتور
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
suspensions U ایست تعلیق
probation U تعلیق مجازات
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
hanging U اویزان درحال تعلیق
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
on probation U در دوره تعلیق مجازات
on probation U به شرط تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
blighted U محروم
deprived U محروم
disadvantaged U محروم
bereaved U محروم
cold turkey U محروم
sans U محروم از
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
underclass U طبقه محروم
to cut off U محروم کردن
have not nations U ملل محروم
choiceless U محروم از حق انتخاب
lower class U طبقه محروم
subclass U طبقه محروم
disadvantaged children U کودکان محروم
devest U محروم کردن
excludable U محروم کردنی
bereave U محروم کردن
to be defected U محروم شدن
deprivable U محروم کردنی
disinherited U محروم ازارث
underclass U طبقهی محروم
abdicating U محروم کردن
abdicate U محروم کردن
excludes U محروم کردن
strip U محروم کردن از
exclude U محروم کردن
dis- U محروم کردن
abdicates U محروم کردن
cut off U محروم کردن
deprive U محروم کردن
abdicated U محروم کردن
deprives U محروم کردن
depriving U محروم کردن
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
disinherit U از ارث محروم کردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
disseisin U محروم شدگی ازتصرف
dispossessor U ازتصرف محروم کننده
estopel U امرخاصی محروم شود
unsight U از دیدن محروم کردن
unvoice U محروم از صدا کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
disinherits U از ارث محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossessing U محروم کردن دورکردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossess U محروم کردن دورکردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
inalienable U محروم نشدنی لایتجزا
dispossessed U محروم کردن دورکردن
unhouseled U محروم از عشاء ربانی
disinheriting U از ارث محروم کردن
dispossesses U محروم کردن دورکردن
To cut somebody out of a wI'll. U کسی را از ارث محروم کردن
To be deprived of something . U از چیزی محروم شدن ( ماندن )
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
infamous U محروم از حقوق مدنی ترذیلی
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanising U از خصائص انسانی محروم شدن
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanises U از خصائص انسانی محروم شدن
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
dehumanised U از خصائص انسانی محروم شدن
underprivileged U محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanize U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanized U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes U از خصائص انسانی محروم شدن
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
disendow U از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
disbar U از شغل وکالت محروم کردن
deprive the heirs of inheritance U وراث را از ارث محروم کردن
attaint U مقصر دانستن محروم کردن
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
dehumanizing U از خصائص انسانی محروم شدن
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
lumpen U محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
These trees deprive the house of light . U این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
tantalises U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com