English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
irreclaimable U بازیافت نکردنی درست نشدنی
inconvincible U اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
limiting U محدود
terminates U محدود
limited access U محدود
incomprehensible U نا محدود
terminated U محدود
moderated U محدود
moderates U محدود
ambient U محدود
limit U محدود
indefinite U نا محدود
finite U محدود
limited U محدود
moderating U محدود
finte U محدود
terminate U محدود
lock step U محدود
moderate U محدود
limitary U محدود
indeterminable U نا محدود
incomprehensive U محدود
limited edition U چاپ محدود
limited edition U کالای محدود
limited editions U چاپ محدود
limited editions U کالای محدود
abounds U محدود کردن
limited editions U فرآوردهی محدود
delimitate U محدود کردن
qualifies U محدود کردن
stints U محدود کردن
de escalation U محدود سازی
limited edition U فرآوردهی محدود
stint U محدود کردن
copyrighted U محدود به حق کپی
containment U محدود نگاهداشتن
containment U محدود کردن
controlled war U جنگ محدود
qualified U مقید محدود
abound U محدود کردن
trammel U محدود ساختن
confined equifer U سفره محدود
abounding U محدود کردن
qualify U محدود کردن
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
restrictive U محدود سازنده
confined U محدود شده
limiting speed U سرعت محدود
limiting size U اندازه محدود
limiter U محدود کننده
limited power U اختیارات محدود
unbound U غیر محدود
restricts U محدود کردن
limited objective U هدف محدود
restrict U محدود کردن
restrictive U محدود کننده
narrow market U بازار محدود
limited denied war U جنگ محدود
contracted U مختصر محدود
restricted U محدود الاستعمال
limited divorce U طلاق محدود
limited integrator U انتگرال محدود
set out U محدود کردن
parochial U ناحیهای محدود
straightlaced U محدود درفشار
straiten U محدود کردن
sex limited U محدود به جنس
restrainable U محدود ساختنی
qualified property U مالکیت محدود
qualificatory U محدود سازنده
peg down U محدود کردن
restricting U محدود کردن
finite integral U انتگرال محدود
straitlaced U محدود درفشار
restrictions U محدود کردن
abounded U محدود کردن
finitely U بطور محدود
limit U محدود کردن
finite population U جامعه محدود
bottomless U غیر محدود
delimitation U محدود ساختن
infinite U نا محدود بی اندازه
limitative U محدود کننده
inter play U حرکت محدود
bound U مرز محدود
restriction U محدود کردن
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
airspace restricted area U منطقه پرواز محدود
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
provincialism U عقایدوافکار محدود محلی
input limiter U محدود کننده ورودی
limited denied war U جنگ ناخواسته محدود
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
corporations U شرکت بامسئولیت محدود
incomprehensively U بطور غیرجامع یا محدود
autonomy U استقلال محلی محدود
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
infintate U منفی و نا محدود ساختن
narrow mindedly U با فکر محدود متعصبانه
mans U شبکه با گسترده محدود
man U شبکه با گسترده محدود
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
diode limiter U محدود کننده دیودی
rectilineal U محدود بخطوط راست
restricted area U منطقه اتش محدود
semipermanent U دارای مدت محدود
sinedie U تاتاریخ غیر محدود
stenophagous U غذای محدود خوار
limiting factor U عامل محدود کننده
restriction U یک چیز محدود شده
one idead U دارای فکر محدود
limited war U جنگ محدود وموضعی
restrictions U یک چیز محدود شده
finite element method U روش المان محدود
transfinite U ماوراء اعداد محدود
controlled access road U راه با ورودی محدود
narrowed U محدود باریک کردن
current limiter U محدود کننده جریان
narrower U محدود باریک کردن
double limiter U محدود کننده مضاعف
local U محدود بیک محل
locals U محدود بیک محل
transfinite U خارج ازاعداد محدود
determinative U محدود کننده صفت
narrowest U محدود باریک کردن
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
limitary U دارای قدرت محدود
narrow U محدود باریک کردن
your vocabulary is limited U شما محدود است
voltage limiter U محدود کننده ولتاژ
compass U محدود کردن فهمیدن
determinate U تعیین شده محدود
limited access road U راه با ورودی محدود
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
narrowest U محدود کردن کوته فکر
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
run length limited recording U ثبت محدود طول اجرا
local U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
small minded U دارای ذوق واستعداد محدود
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
metropolitan area network U شبکه گسترده در مسافت محدود.
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
rll U ثبت محدود طول اجرا
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
narrowed U محدود کردن کوته فکر
narrow U محدود کردن کوته فکر
impaling U محدود کردن میله کشیدن
impales U محدود کردن میله کشیدن
impaled U محدود کردن میله کشیدن
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
limitation clause U شرط محدود کردن مسئوولیت
impale U محدود کردن میله کشیدن
narrower U محدود کردن کوته فکر
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
locals U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
copyright U محدود شده با قوانین کپی
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
gagging U پوزه بند بستن محدود کردن
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
special U سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
circumscription U انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
delimiting U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimit U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
delimits U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
competitions U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competition U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
liberty civil U ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
baseband U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base band U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
airspace U حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
authorization U کدی که برای دستیابی به کامپیوتر را فقط به کاربران خاص محدود میکند
limited divorce U طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com