English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straitlaced U محدود درفشار
straightlaced U محدود درفشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hard bested U درفشار
on the rack U درفشار
under constraint U مجبور درفشار
i am pushed for money U ازبی پولی درفشار
micronlitre U یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
lock step U محدود
terminate U محدود
indeterminable U نا محدود
limited access U محدود
moderated U محدود
limitary U محدود
moderate U محدود
incomprehensible U نا محدود
limiting U محدود
moderating U محدود
incomprehensive U محدود
finite U محدود
moderates U محدود
indefinite U نا محدود
ambient U محدود
terminates U محدود
limit U محدود
terminated U محدود
finte U محدود
limited U محدود
controlled war U جنگ محدود
confined equifer U سفره محدود
restricted U محدود الاستعمال
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
finite integral U انتگرال محدود
qualify U محدود کردن
contracted U مختصر محدود
parochial U ناحیهای محدود
restrict U محدود کردن
abounds U محدود کردن
restricting U محدود کردن
unbound U غیر محدود
confined U محدود شده
restrictive U محدود سازنده
restrictive U محدود کننده
restricts U محدود کردن
qualifies U محدود کردن
copyrighted U محدود به حق کپی
de escalation U محدود سازی
set out U محدود کردن
sex limited U محدود به جنس
straiten U محدود کردن
limited edition U چاپ محدود
limited edition U کالای محدود
limited edition U فرآوردهی محدود
limited editions U چاپ محدود
limited editions U کالای محدود
limited editions U فرآوردهی محدود
restrainable U محدود ساختنی
qualified property U مالکیت محدود
qualificatory U محدود سازنده
delimitate U محدود کردن
delimitation U محدود ساختن
finite population U جامعه محدود
finitely U بطور محدود
limited divorce U طلاق محدود
inter play U حرکت محدود
limitative U محدود کننده
limited denied war U جنگ محدود
limited integrator U انتگرال محدود
limited objective U هدف محدود
limited power U اختیارات محدود
limiter U محدود کننده
limiting size U اندازه محدود
limiting speed U سرعت محدود
narrow market U بازار محدود
peg down U محدود کردن
abounding U محدود کردن
abounded U محدود کردن
containment U محدود نگاهداشتن
limit U محدود کردن
trammel U محدود ساختن
restrictions U محدود کردن
stints U محدود کردن
restriction U محدود کردن
stint U محدود کردن
qualified U مقید محدود
infinite U نا محدود بی اندازه
abound U محدود کردن
containment U محدود کردن
bottomless U غیر محدود
bound U مرز محدود
narrow U محدود باریک کردن
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
airspace restricted area U منطقه پرواز محدود
limitary U دارای قدرت محدود
narrower U محدود باریک کردن
narrowest U محدود باریک کردن
limited denied war U جنگ ناخواسته محدود
compass U محدود کردن فهمیدن
narrowed U محدود باریک کردن
corporations U شرکت بامسئولیت محدود
input limiter U محدود کننده ورودی
determinative U محدود کننده صفت
current limiter U محدود کننده جریان
double limiter U محدود کننده مضاعف
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
finite element method U روش المان محدود
limited access road U راه با ورودی محدود
controlled access road U راه با ورودی محدود
provincialism U عقایدوافکار محدود محلی
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
autonomy U استقلال محلی محدود
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
diode limiter U محدود کننده دیودی
incomprehensively U بطور غیرجامع یا محدود
infintate U منفی و نا محدود ساختن
determinate U تعیین شده محدود
local U محدود بیک محل
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
restricted area U منطقه اتش محدود
semipermanent U دارای مدت محدود
mans U شبکه با گسترده محدود
sinedie U تاتاریخ غیر محدود
stenophagous U غذای محدود خوار
man U شبکه با گسترده محدود
transfinite U ماوراء اعداد محدود
transfinite U خارج ازاعداد محدود
voltage limiter U محدود کننده ولتاژ
your vocabulary is limited U شما محدود است
restriction U یک چیز محدود شده
rectilineal U محدود بخطوط راست
restrictions U یک چیز محدود شده
limiting factor U عامل محدود کننده
limited war U جنگ محدود وموضعی
narrow mindedly U با فکر محدود متعصبانه
locals U محدود بیک محل
one idead U دارای فکر محدود
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
closed interval U فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
metropolitan area network U شبکه گسترده در مسافت محدود.
territorialization U محدود کردن بیک ناحیه
limitation clause U شرط محدود کردن مسئوولیت
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
rll U ثبت محدود طول اجرا
run length limited recording U ثبت محدود طول اجرا
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
copyright U محدود شده با قوانین کپی
small minded U دارای ذوق واستعداد محدود
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
narrowest U محدود کردن کوته فکر
impales U محدود کردن میله کشیدن
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
locals U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
impaled U محدود کردن میله کشیدن
local U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
impaling U محدود کردن میله کشیدن
narrower U محدود کردن کوته فکر
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
narrowed U محدود کردن کوته فکر
narrow U محدود کردن کوته فکر
impale U محدود کردن میله کشیدن
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
special U سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
clip someone's wings <idiom> U محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
circumscription U انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
classed U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gags U پوزه بند بستن محدود کردن
classes U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
classing U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gagging U پوزه بند بستن محدود کردن
gagged U پوزه بند بستن محدود کردن
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
gag U پوزه بند بستن محدود کردن
home range U جای محدود برای فعالیت حیوانات
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
delimits U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimited U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimiting U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
competition U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
competitions U رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
base band U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
airspace U حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
liberty civil U ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
baseband U مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
authorisations U کدی که برای دستیابی به کامپیوتر را فقط به کاربران خاص محدود میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com