Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sea girt
U
محاط بدریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
girdler
U
محاط
landlocked
U
محاط در خشکی
inscribable
U
محاط کردنی
inscribable
U
محاط شدنی
embeds
U
محاط کردن
enclave economices
U
اقتصادهای محاط
embed
U
محاط کردن
rock bound
U
محاط بصخره
seagirt
U
محاط دریا
overboard
U
بدریا
embed
U
خواباندن محاط کردن
planchette
U
احاطه کننده محاط
embeds
U
خواباندن محاط کردن
pushful
U
دل بدریا زدن
seafront
U
مشرف بدریا
seafronts
U
مشرف بدریا
happy-go-lucky
U
دل بدریا زدن
to shoot nexus
U
دل بدریا زدن
belay
U
وسیله پیچیدن محاط کردن
long shore
U
وابسته بدریا کنار
jettisoned
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettison
U
بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons
U
بدریا ریزی کالای کشتی
diadromous
U
مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
to run risk
U
دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com