English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lift a blockade U محاصره را پایان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
beleaguered U در محاصره یکان محاصره شده
sign off U پایان دادن به
wind up U پایان دادن
to work it <idiom> U چیزی را انجام دادن و به پایان رساندن
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
blockages U محاصره محاصره کردن
blockage U محاصره محاصره کردن
folds U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folded U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
par in U پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
blockaded U محاصره
block age U محاصره
siege U محاصره
besiegement U محاصره
blockade U محاصره
encompassment U محاصره
blockading U محاصره
sieges U محاصره
blockades U محاصره
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
encompasses U محاصره کردن
encircle U محاصره کردن
blockage U محاصره دریایی
enclave U تحت محاصره
encircling U محاصره کردن
encircled U محاصره کردن
blockages U محاصره دریایی
blockade U محاصره دریائیsortie
ambient U محاصره شده
encompassed U محاصره کردن
encompass U محاصره کردن
encompassing U محاصره کردن
besiege U محاصره کردن
besieged U محاصره کردن
sieges U محاصره کردن
siege U محاصره کردن
0To break thru a blockade ( siege ) . U محاصره را شکستن
sieges U محاصره حصار
Naval blockade . U محاصره دریایی
state of siege U حالت محاصره
to lay siege to U محاصره کردن
siege U محاصره حصار
besieging U محاصره کردن
besieges U محاصره کردن
enclaves U تحت محاصره
enveloping U محاصره کردن
battering train U توپخانه محاصره
blockades U محاصره اقتصادی
blockaded U محاصره اقتصادی
blockaded U محاصره کردن
blockade U محاصره اقتصادی
envelops U محاصره کردن
blockade U محاصره کردن
beseige U محاصره کردن
beleaguer U محاصره کردن
encircles U محاصره کردن
paper blockade U محاصره کاغذی
beleaguered U محاصره شده
blockaded U محاصره دریائیsortie
blockades U محاصره کردن
blockading U محاصره دریائیsortie
girt U محاصره کردن
Economic enciclement ( blockade , embargo ) . U محاصره اقتصادی
pockets U محاصره شدن
pocket U محاصره شدن
blockading U محاصره اقتصادی
leaguer U محاصره کردن
blockading U محاصره کردن
envelop U محاصره کردن
enveloped U محاصره کردن
paper blockade U محاصره بی حاصل
blockades U محاصره دریائیsortie
To rais ( lift, remove ) an embargo. U رفع محاصره کردن
leaguer U محاصره عضو اتحادیه
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
belt U بستن محاصره ردن
belts U بستن محاصره ردن
belted U بستن محاصره ردن
surrounds U محاصره کردن احاطه شدن
surround U محاصره کردن احاطه شدن
surrounded U محاصره کردن احاطه شدن
gird U احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
sortie U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
leg theory U روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
contravallation U استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
We cloced in on the enemy . U حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
point U پایان
conclusions U پایان
unbound U بی پایان
endings U پایان
initiator terminator U پایان ده
issue [outcome] U پایان
to sit out U تا پایان
conclusion U پایان
abysses U بی پایان
abyss U بی پایان
finish U پایان
finish line U خط پایان
finishes U پایان
periods U پایان
end line U خط پایان
period U پایان
end all U پایان
limit U پایان
windup U پایان
ending U پایان
decapoda U ده پایان
out <adv.> U پایان
fruition U پایان
perpetuity U بی پایان
sempiternity U بی پایان
end U پایان
ends U پایان
hexapod U شش پایان
illimitable U بی پایان
abysm U بی پایان
termination U پایان
illmitable U بی پایان
eternity U بی پایان
eternality U بی پایان
finality U پایان
eternity U بی پایان
eternities U بی پایان
bourne U پایان
ended U پایان
aeon U بی پایان
foreverness U بی پایان
forever U بی پایان
infinite time U بی پایان
immortality U بی پایان
closer U پایان
incessant U پی در پی بی پایان
never ending U بی پایان
unfinished U بی پایان
close U پایان
closes U پایان
interminate U بی پایان
closest U پایان
endless U بی پایان
never-ending U بی پایان
finallist U پایان رس
unending U بی پایان
inconclusive U بی پایان
finis U پایان
cessation U پایان
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
Over and out! U پایان اعلان !
irredeemable U پایان ناپذیر
It's over. U به پایان رسید.
conclusion U پایان یک چیز
teleologist U پایان شناس
sequel U نتیجه پایان
sequels U نتیجه پایان
to come to a end U به پایان رسیدن
end U پایان یک دور
inexhaustibility U پایان نا پذیری
past U پایان یافته
godspeed U پایان انجام
atrocious U با شرارت بی پایان
terminable U پایان یافتنی
thesis U پایان نامه
ends U پایان یک دور
Over and out! U پایان خبر !
terminuse ad quem U نقطه پایان
ended U پایان یک دور
unceasing U پایان ناپذیر
over- U پایان یافتن
over U پایان یافتن
buzzer U زنگ پایان
buzzers U زنگ پایان
endnote U پایان مدرک
termination date U تاریخ پایان
theses U پایان نامه
to turn out U به پایان رسیدن
tape U نوار خط پایان
taped U نوار خط پایان
tapes U نوار خط پایان
endless U بدون پایان
eof U پایان فایل
eob U پایان یک بلوک
subjunction U افزایش در پایان
eoj U پایان کارob
termination U پایان دهی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com