Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blockade
U
محاصره دریائیsortie
blockaded
U
محاصره دریائیsortie
blockades
U
محاصره دریائیsortie
blockading
U
محاصره دریائیsortie
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beleaguered
U
در محاصره یکان محاصره شده
blockages
U
محاصره محاصره کردن
blockage
U
محاصره محاصره کردن
encompassment
U
محاصره
block age
U
محاصره
besiegement
U
محاصره
siege
U
محاصره
sieges
U
محاصره
blockading
U
محاصره
blockaded
U
محاصره
blockades
U
محاصره
blockade
U
محاصره
siege
U
محاصره کردن
ambient
U
محاصره شده
girt
U
محاصره کردن
beleaguered
U
محاصره شده
blockades
U
محاصره کردن
blockades
U
محاصره اقتصادی
blockading
U
محاصره اقتصادی
blockading
U
محاصره کردن
sieges
U
محاصره کردن
Economic enciclement ( blockade , embargo ) .
U
محاصره اقتصادی
Naval blockade .
U
محاصره دریایی
to lay siege to
U
محاصره کردن
state of siege
U
حالت محاصره
paper blockade
U
محاصره بی حاصل
paper blockade
U
محاصره کاغذی
leaguer
U
محاصره کردن
beseige
U
محاصره کردن
beleaguer
U
محاصره کردن
battering train
U
توپخانه محاصره
sieges
U
محاصره حصار
0To break thru a blockade ( siege ) .
U
محاصره را شکستن
blockaded
U
محاصره اقتصادی
enveloped
U
محاصره کردن
encircling
U
محاصره کردن
encompass
U
محاصره کردن
encompassed
U
محاصره کردن
enclaves
U
تحت محاصره
encompasses
U
محاصره کردن
encompassing
U
محاصره کردن
encircles
U
محاصره کردن
encircled
U
محاصره کردن
enveloping
U
محاصره کردن
envelops
U
محاصره کردن
enclave
U
تحت محاصره
pocket
U
محاصره شدن
pockets
U
محاصره شدن
envelop
U
محاصره کردن
blockage
U
محاصره دریایی
blockages
U
محاصره دریایی
encircle
U
محاصره کردن
besieged
U
محاصره کردن
besiege
U
محاصره کردن
besieges
U
محاصره کردن
besieging
U
محاصره کردن
blockade
U
محاصره کردن
blockade
U
محاصره اقتصادی
siege
U
محاصره حصار
blockaded
U
محاصره کردن
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
lift a blockade
U
محاصره را پایان دادن
leaguer
U
محاصره عضو اتحادیه
To rais ( lift, remove ) an embargo.
U
رفع محاصره کردن
belts
U
بستن محاصره ردن
belted
U
بستن محاصره ردن
belt
U
بستن محاصره ردن
surrounds
U
محاصره کردن احاطه شدن
surrounded
U
محاصره کردن احاطه شدن
surround
U
محاصره کردن احاطه شدن
gird
U
احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
sortie
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sorties
U
حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
environ
U
دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
contravallation
U
استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
We cloced in on the enemy .
U
حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
leg theory
U
روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
seal off
U
محاصره کردن ممنوع الورود کردن
surrounds
U
احاطه کردن محاصره کردن
surrounded
U
احاطه کردن محاصره کردن
surround
U
احاطه کردن محاصره کردن
breakaway
U
شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com