Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compute
U
محاسبه کردن
computed
U
محاسبه کردن
computes
U
محاسبه کردن
calk
U
محاسبه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
list
U
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
miscalculate
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculating
U
اشتباه محاسبه کردن
prediction
U
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
predictions
U
از قبل پیش بینی کردن محاسبه کردن
reboot
U
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
Other Matches
flop
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
U
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
predictions
U
محاسبه
calculation
U
محاسبه
slide rules
U
خط کش محاسبه
prediction
U
محاسبه
slide rule
U
خط کش محاسبه
computing
U
محاسبه
computation
U
محاسبه
computations
U
محاسبه
analysis
U
محاسبه
calculated field
U
فیلد محاسبه
engineer's scale
U
خط کش محاسبه مهندسی
miscalculations
U
محاسبه اشتباه
computational
U
اشتباه در محاسبه
computational
U
مربوط به یک محاسبه
recalculation
U
تجدید محاسبه
computable
U
محاسبه پذیر
calculation sheet
U
برگ محاسبه
calculating machine
U
ماشین محاسبه
predicted
U
محاسبه شده
computability
U
قابلیت محاسبه
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
computations
U
نتیجه محاسبه
calculating factor
U
ضریب محاسبه
dyscalculia
U
محاسبه پریشی
computation
U
نتیجه محاسبه
design load
U
بارمبنای محاسبه
design
U
طرح و محاسبه
uncomputable
U
محاسبه ناپذیر
designs
U
طرح و محاسبه
account
U
محاسبه نمودن
nautical slide rule
U
خط کش محاسبه دریایی
approximations
U
محاسبه ملایم
approximation
U
محاسبه ملایم
unit of account
U
واحد محاسبه
accounting price
U
قیمت محاسبه
arithmetic unit
U
واحد محاسبه
double counting
U
محاسبه مضاعف
cam calculation
U
محاسبه کرو
column wise recalculation
U
محاسبه مجدد ستونی
computation
U
نتیجه شمارش محاسبه
tallied
U
محاسبه چوب خط زدن
calculated altitude
U
ارتفاع محاسبه شده
incomputable
U
غیر قابل محاسبه
evaluate
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluated
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
computations
U
نتیجه شمارش محاسبه
tallies
U
محاسبه چوب خط زدن
computed price
U
قیمت محاسبه شده
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
integral calculus
U
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
computable function
U
تابع محاسبه پذیر
tallying
U
محاسبه چوب خط زدن
computing
U
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
evaluating
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
tally
U
محاسبه چوب خط زدن
predicted
U
از قبل محاسبه شده
evaluates
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
ration factor
U
ضریب محاسبه جیره
load adjuster
U
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
optimal recalculation
U
محاسبه مجدد بهینه
collapse design
U
محاسبه در محیط خمیری
recalculation method
U
روش محاسبه عدد
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
reculaulation order
U
تنظیم محاسبه مجدد
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
manual recalculation
U
محاسبه مجدد دستی
natural recalculation
U
محاسبه مجدد طبیعی
automatic recalculation
U
محاسبه مجدد خودکار
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
algorithm
U
محاسبه عددی حساب رقومی
strategically
<adv.>
U
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
basis of freight
U
پایه محاسبه هزینه حمل
elastic design
U
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
boxes
U
مربع روی ورقه محاسبه
box
U
مربع روی ورقه محاسبه
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
computes
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
measure
U
روش محاسبه اندازه یا کمیت
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
algorithms
U
محاسبه عددی حساب رقومی
computer generations
U
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
evaluations
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computed
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
compute
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
design for flexture and shear
U
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
evaluation
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
interpolation
U
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
basket purchase
U
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
scaling law
U
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
interpolations
U
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
stroke play
U
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
expansion
U
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
freight tonne
U
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
relative
U
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
fits
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
liquidated damages
U
خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
brake mean effective pressure
U
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
fittest
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
unliquidated damages
U
خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
precedence
U
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
fit
U
محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
averages
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
sizes
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
arithmetic logic unit
U
بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
averaging
U
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
profit centre
U
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
keystroke
U
شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
backward
U
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
backwards
U
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون
parallels
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelled
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleling
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
paralleled
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallel
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
parallelling
U
کامپیوتر با یک یا چند واحد محاسبه و منط قی که امکان پردازش موازی را فراهم میکند
interference
U
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
MIP mapping
U
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
geometry processing
U
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
DX
U
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
heap
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
alu
U
Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
heaps
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
calculates
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
heaping
U
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
calculate
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
number cruncher
U
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
conversion tables
U
جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
translation tables
U
جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
clearing a bill
U
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
paged address
U
آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
combinatorics
U
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
fallout prediction
U
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
trend line
U
یک بسط محاسبه شده از سری داده به منظور پیش بینی خط سیرهای ورای داده معلوم
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
background
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
cpu
U
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
A clear conscience fears no accusation
<proverb>
آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
LUT
U
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
plastic analysis
U
محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
knot density
U
چگالی گره
[تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
offset plottin
U
روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
air plot wind velocity
U
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
linear speed
U
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com