English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
under arms U مجهز باسلحه سبک و انفرادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well founded U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
well found U کاملا مجهز مجهز بوسایل کامل
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
individuals U انفرادی
single U انفرادی
singularity U انفرادی
single life U انفرادی
individual U انفرادی
individualized instruction U اموزش انفرادی
sporadically U پراکنده انفرادی
sporadic U پراکنده انفرادی
spade U بیل انفرادی
spades U بیل انفرادی
individualism U حالت انفرادی
singles U مسابقه انفرادی
solitany confinment U حبس انفرادی
several covenants U تعهدات انفرادی
single tax U مالیات انفرادی
individual tests U ازمونهای انفرادی
close confinement U حبس انفرادی
close confinement U زندان انفرادی
individual aquipment U تجهیزات انفرادی
solitary confinement U زندان انفرادی
cell U زندان انفرادی
cells U زندان انفرادی
slit trench U سنگر انفرادی
bullword U کمربندحفافتی انفرادی
in full fig U مجهز
barded U مجهز
equipped U مجهز
barbed U مجهز
armed U مجهز
accoutered U مجهز
accoutred U مجهز
acoutre U مجهز
weaponed U مجهز
advanced individual training U اموزش تکمیلی انفرادی
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
advance individual training آموزش تکمیلی انفرادی
personal error U خطاهای انفرادی افراد
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
monocracy U حکومت مستقل یا انفرادی
single tax U مالیات بر درامد انفرادی
play U شرکت درمسابقه انفرادی
solo U تک خوانی بطور انفرادی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
played U شرکت درمسابقه انفرادی
solos U تک خوانی بطور انفرادی
panoplied U مجهز و اراسته
tool U مجهز کردن
equipping U مجهز کردن
equip U مجهز کردن
jet-propelled U مجهز به موتور جت
jet propelled U مجهز به موتور جت
supportive U مجهز کننده
busks U مجهز کردن
equips U مجهز کردن
busking U مجهز کردن
imps U مجهز کردن
busk U مجهز کردن
busked U مجهز کردن
imp U مجهز کردن
full sail U تبار مجهز
habilitate U مجهز کردن
excess listing U لیست وسایل انفرادی مازاد
several U انفرادی مربوط به خود چند تن
weaponed U مجهز به جنگ افزار
reflectorize U مجهز به بازتابنده کردن
reflecterize U مجهز به بازتابنده کردن
on a war footing U مجهز واماده جنگ
bugged U مجهز به میکروفن مخفی
turboprop jet engine U موتور جت مجهز به موتورتوربین
golf U بازی بصورت انفرادی یا دونفره یا چهارنفره
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
individual reserves U وسایل ضروری انفرادی که با نفرحمل میشود
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
tower wagon U اتومبیل مجهز به جرثقیل یانردبان
fuse cut out switch U کلید قطع مجهز به فیوز
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
masts U دیرک بادکل مجهز کردن
mast U دیرک بادکل مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
augmented turbofan U توربوفن مجهز به سیستم پس سوز
foursomes U مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
autecology U مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
foursome U مسابقه انفرادی بین چهار نفر در گلف
combined circuit U مین مجهز به مدار عامل مرکب
dieselize U با موتور دیزل مجهز شدن یاکردن
pursuit U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
pursuits U مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
trigraph U حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
grid U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grids U بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
furnishes U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish U تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
cut and cover shelter U سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
titans U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titan U نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
lobes U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
lobe U یکی از دو یا چهار جزء تشکیل دهنده پرتو رادار جهت یاب ازانتن مجهز به بازتابنده
army classification battery test U ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
hustlers U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
hustler U بمب افکن استراتژیکی قابل حمل بمب اتمی که با چهارموتور جت مجهز است
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
fives U هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
individuate U فرد کردن انفرادی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
dight U اماده کردن مجهز کردن
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com