English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
canon U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
canons U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
to give thanks U سپاس گزاری کردن تشکرکردن
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
subset U مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
scrapbooks U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbook U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
complainingly U باگله گزاری
role playing U نقش گزاری
wire service U خبر گزاری
wire services U خبر گزاری
obsequies U ختم گزاری
devoir U حرمت گزاری
role enactment U نقش گزاری
Thanksgiving U شکر گزاری
role-playing U نقش گزاری
burster block U مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
improvisation U نقش گزاری ارتجالی
hypnodrama U نقش گزاری هیپنوتیسمی
psychodrama U نقش گزاری روانی
matter of U موجبات گله گزاری
sociodrama U نقش گزاری اجتماعی
character set U دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
longitudinal reinforcement U [فولاد گزاری طولی در بتن]
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
fielded U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
break the law U نقض قانون کردن
codify U قانون وضع کردن
To break the law (rules , regulations). U قانون شکنی کردن
codifies U قانون وضع کردن
legislated U قانون وضع کردن
legislating U قانون وضع کردن
legislates U قانون وضع کردن
offend against the law U از قانون تخلف کردن
offend against the law U تخطی کردن از قانون
legislate U قانون وضع کردن
codifying U قانون وضع کردن
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
to stay something U موقتا معلق کردن [قانون]
to rule on something U حکم کردن در موضوعی [قانون]
governmentalize U پیرو و تابع قانون کردن
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
law U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to lay down the law U از پیش خود قانون وضع کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
normalizes U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalised U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
normalises U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
normalize U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
disafforest U ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
disforest U ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
Omerta U [قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
cable assembly U مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
gynoecium U مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
repertory U مجموعه
setting up U مجموعه
assortments U مجموعه
set U مجموعه
bundling U مجموعه
bundle U مجموعه
sets U مجموعه
assortment U مجموعه
combination U مجموعه
yardage U مجموعه
aggregates U مجموعه
bundles U مجموعه
series U مجموعه
aggregate U مجموعه
batch U مجموعه
batches U یک مجموعه
assemblies U مجموعه
repertoire U مجموعه
caboodle U مجموعه
batch U یک مجموعه
batches U مجموعه
post- U مجموعه پستی
system U مجموعه سازمان
null set U مجموعه تهی
posted U مجموعه پستی
post U مجموعه پستی
nomenclature U مجموعه لغات
library U مجموعه فایل ها
posts U مجموعه پستی
end product U مجموعه قطعات
null set U مجموعه پوچ
nomanclature U مجموعه اصطلاحات
data set U مجموعه داده ها
regular set U مجموعه منظم
use case U مجموعه ای از رویدادها
systems U مجموعه سازمان
code U مجموعه قوانین
mail application programming interface U مجموعه استانداردها
igniter train U مجموعه چاشنی
subset U زیر مجموعه
style sheet U مجموعه تعاریف
library routine U روال مجموعه ها
omnium gatherum U مجموعه اشیا
void set U مجموعه تهی
dynamics U مجموعه نیروها
character set U مجموعه علائم
cable block U مجموعه کابل
proper subset U زیر مجموعه
omnium gatherum U مجموعه اشخاص
orthogonal set U مجموعه متعامد
triads U مجموعه سه تایی
cuspidation U مجموعه تیزه ها
triad U مجموعه سه تایی
bibliotheca U مجموعه کتب
bijouterie U مجموعه جواهرات
wiring U مجموعه سیم ها
working set U مجموعه دایر
canonical ensemble U مجموعه بندادی
collection U اجتماع مجموعه
cluster of galaxies U مجموعه کهکشانی
test battery U مجموعه ازمون
set U مجموعه [ریاضی]
product of sums U حاصلضرب مجموعه ها
MAPI U مجموعه استانداردها
complexes U گروهه مجموعه
collections U اجتماع مجموعه
television set U مجموعه تلویزیونی
libraries U مجموعه فایل ها
codex U مجموعه قوانین
working set U مجموعه کاری
code set U مجموعه رمز
instruction set U مجموعه دستورالعمل
universal set U مجموعه جهانی
partial sum U پاره مجموعه
set theory U نظریه مجموعه ها
master plan U نقشه مجموعه
universal set U مجموعه فراگیر
complex U گروهه مجموعه
gymnasium U مجموعه ورزشی
gymnasiums U مجموعه ورزشی
sets U دوره مجموعه
setting up U دوره مجموعه
master plans U نقشه مجموعه
empty set U مجموعه تهی
set theory U تئوری مجموعه ها
set U دوره مجموعه
null U مجموعه حاوی صفرها
machine instruction set U مجموعه دستورالعمل ماشین
gatb U مجموعه ازمون استعدادعمومی
dsn U نام مجموعه داده
software U مجموعه کامل برنامه ها
penal codes U مجموعه حقوق کیفری
penal code U مجموعه حقوق کیفری
ranged U مجموعه مقادیر مجاز
union [set theory] U اجتماع [مجموعه] [ریاضی]
range U مجموعه مقادیر مجاز
computer instruction set U مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
data set name U نام مجموعه داده ها
ribbing U مجموعه رگبرگهای برگ
ascii character set U مجموعه کاراکترهای اسکی
data set ready U امادگی مجموعه داده ها
data set organization U سازماندهی مجموعه داده ها
numeric U مجموعه کلیدها با اعداد
data set label U برچسب مجموعه داده ها
collecting system U مجموعه جمع کننده
thesauruses U قاموس مجموعه اطلاعات
universal character set U مجموعه کاراکترهای جهانی
set diagram [e.g. Euler or Venn diagram] U نمودار مجموعه [ریاضی]
temporary data set U مجموعه داده موقتی
number U مجموعه مقادیر مجاز
nomenclature U مجموعه اصطلاحات نامگذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com