English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Talmud U مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restatement of the law U مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
code U مجموعه قوانین
codex U مجموعه قوانین
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
marquis queensberry rules U مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
validating U بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validates U بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validated U بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
validate U بررسی صحت ورودی یا داده طبق مجموعه قوانین
transformational rules U مجموعه قوانین اعمال شده به داده که باید به صورت کد در بیایند
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war U قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
scrapbook U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbooks U مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
subset U مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
burster block U مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
character set U دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
legal U شرعی
canonical U شرعی
religious U شرعی
repudiation U طلاق شرعی
juridical U قانونی شرعی
canonicity U جواز شرعی
local apparent noon U فهر شرعی
sutra U حکم شرعی
prsbytery U دادگاه شرعی
justifiability U جواز شرعی
legal U شرعی قضایی
canonicity U شرعی بودن
ordinace U دستور شرعی
lawful U مشروع شرعی
anti-Semite U ضد یهود
anti-Semites U ضد یهود
anti semite U ضد یهود
judiciary U شرعی وابسته بدادگاه
adopting the opinion U تقلید در مسائل شرعی
established church U کلیسای قانونی و شرعی
judicial U شرعی وابسته بدادگاه
the rabbins U علمای یهود
the jewish nation U قوم یهود
lapides judaicus U سنگ یهود
hebraism U دین یهود
Judaism U ایین یهود
antisemitism U یهود ستیزی
rabbin U دکتردرفقه یهود
antisemitic U یهود ستیزانه
antisemitic U یهود ستیز
play a legal trick U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something . U کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
synagogal U وابسته به پرستشگاه یهود
synagogue U کنیسه پرستشگاه یهود
synagog U کنیسه پرستشگاه یهود
synagogues U کنیسه پرستشگاه یهود
jahweh U یهو خدای یهود
canonises U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizes U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizing U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonize U درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
rabbinism U تعلیمات خاخام هایاعلمای یهود
Judaic U وابسته به جهودان و مذهب یهود
jhvh U یهوه خدای قوم یهود
midrash U تفسیر کتاب مقدس یهود
jacob U یعقوب نبی قوم یهود
rabbinist U پیرو خاخام هایاعلمای یهود
get round the law U با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
kosher U تهیه شده برطبق شریعت یهود
essenism U اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
maccabees U خانواده میهن پرستان مکابی یهود
zachariah U یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
ephod U جامه رسمی مخصوص کاهنان یهود
zechariah U یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
petalon U صفحه زرین در روی دستارکاهن بزرگ یهود
Zionist U طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
preexilian U وابسته به قبل ازدوره اسارت یهود در بابل
postexilic U وابسته به دوره بعد از اسارت یهود دربابل
preexilic U وابسته به قبل از دوره اسارت یهود در بابل
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
menorah U شمعدانی که در کشتیهای جنگی یهود بکار میرفته
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
methuselah U " متوشالح " کاهن بزرگ یهود که بنابروایت کتاب مقدس 969 سال زندگی کرده
pandect U قوانین
regulations U قوانین
gynoecium U مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
cable assembly U مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
zipf's laws U قوانین زیف
gas laws U قوانین گازها
administrative law U قوانین اداری
admiralty law U قوانین دریایی
hague rules U قوانین لاهه
gunnery U قوانین تیراندازی
hovering acts U قوانین ضد قاچاق
explanation of laws U شرح قوانین
forest laws U قوانین جنگل
doctorine U قوانین اصلی
codification U وضع قوانین
permissive legislation U قوانین مخیره
codification U تدوین قوانین
statute book U قوانین موضوعه
company law U قوانین شرکت
competition rules U قوانین رقابت
promulgation of the laws U انتشار قوانین
conflict of laws U تعارض قوانین
conflict of lows U تعارض قوانین
infraction of rules U نقض قوانین
written laws U قوانین مدون
inland rules U قوانین داخلی
rules of engagement U قوانین درگیری
rules of the roads U قوانین راه
remedial statutes U قوانین اصلاحی
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
rules of the roads U قوانین دریانوردی
mendelian laws U قوانین مندل
murphy's laws U قوانین مورفی
rules committee U کمیته قوانین
rules of chess U قوانین شطرنج
radiation laws U قوانین تابش
statue law U قانون یا قوانین
korte's laws U قوانین کرت
succession law U قوانین وراثت
maritime law U قوانین دریایی
interpertation of laws U تفسیر قوانین
joule's laws U قوانین ژول
labor laws U قوانین کار
kepler laws U قوانین کپلر
kepler's laws U قوانین کپلر
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
child labor laws U قوانین کار کودکان
codification U گرد اوری قوانین
company law U قوانین مربوط به شرکتها
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
s factor U ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
punitive article U قوانین جزایی ارتش
gunnery U قوانین تیر توپخانه
military justice U قوانین جزایی ارتش
codification U جمع وتدوین قوانین
under these rules U بموجب این قوانین
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
physical U که قوانین نرخ بیت
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
provision U قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
adjective laws U قوانین مربوط باصول محاکمات
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
copyright U محدود شده با قوانین کپی
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
valid U درست , طبق مجموعهای قوانین
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
terminal ballistics U قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
leges U صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
conforms U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conformed U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
draconian U قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
conforming U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conform U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
casuistry U حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
inference U کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
inferences U کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
mixed laws U قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
rules of road U قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
LCP U قوانین بیان ارسال داده روی کانال
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
format U قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
representative government U حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
link U قوانین بیان ارسال داده روی کانال
formats U قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
Gun laws need to be revisited. U قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com