English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
critically wounded U مجروح خطرناک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation U پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
injured U مجروح
ulcerous U مجروح
wounded U مجروح
wounds U مجروح کردن
lancination U مجروح سازی
wound U مجروح کردن
critically wounded U شدیدا مجروح
bowline on the bight U گره مجروح کش
lacerable U مجروح شدنی
wounding U مجروح کردن
lacerated U قلب مجروح
lacerates U مجروح کردن ازردن
lacerating U مجروح کردن ازردن
frets U جویدن مجروح کردن
wound U جریحه مجروح کردن
lacerate U مجروح کردن ازردن
fret U جویدن مجروح کردن
wounds U جریحه مجروح کردن
wounding U جریحه مجروح کردن
There are people injured. چند نفر مجروح شده اند.
spike U ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
calk U : سرخوردن روی یخ بانعل یالگد اسب مجروح شدن
Many people were hurt when the boiler exploded. U وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
year and day U مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
dicey U خطرناک
jeopardous U خطرناک
unsafe U خطرناک
parlous U خطرناک
perilous U خطرناک
hazardous U خطرناک
critical U خطرناک
malignant U خطرناک
herculean U خطرناک
grave U بم خطرناک
gravest U بم خطرناک
graves U بم خطرناک
sthenic U قوی خطرناک
pernicious anemia U کم خونی خطرناک
offensive weapon U سلاح خطرناک
venturesome U با تهور خطرناک
predicament U وضع خطرناک
perilously U بطور خطرناک
dangerously U بطور خطرناک
warm corner U جای خطرناک
marginal U حاشیهای خطرناک
death trap U بسیار خطرناک
death traps U بسیار خطرناک
disastrous U خطرناک فجیع
predicaments U وضع خطرناک
between wind and water U در جای خطرناک
danger area U منطقه خطرناک
danger bearing U سمت خطرناک
danger space U فضای خطرناک
black propaganda U تبلیغات خطرناک
black body U قسمت خطرناک
serious U سخت خطرناک
dangerous play U بازی خطرناک
dangerousness U وضعیت خطرناک
hazardous goods U کالاهای خطرناک
hazardous goods U امتعه خطرناک
calamitous U مصیبت بار خطرناک
pixie U ادم بازیگوش و خطرناک
hairy <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
dicey <idiom> U خطرناک [اصطلاح روزمره]
breakneck U فوق العاده خطرناک
pixies U ادم بازیگوش و خطرناک
pixy U ادم بازیگوش و خطرناک
imminent U قریب الوقوع خطرناک
malignantly U بطور خطرناک یاردی
danger space U فضای هوایی خطرناک
porbeagle U کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
cockatrice U ادم خیلی مضر و خطرناک
subcritical U زیر مرحله خطرناک وبحرانی
krait U مار سمی و خطرناک هندی
wipe out U افتادن خطرناک از روی تخته موج
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
small craft warning U پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
aldis lmap U چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com