English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deferring U بتعویق انداختن تاخیرکردن
defer U بتعویق انداختن تاخیرکردن
defers U بتعویق انداختن تاخیرکردن
postponed U بتعویق انداختن موکول کردن
postponing U بتعویق انداختن موکول کردن
postpones U بتعویق انداختن موکول کردن
retard U بتعویق انداختن عقب افتاده
prorogue U تعطیل کردن بتعویق انداختن
retarding U بتعویق انداختن عقب افتاده
retards U بتعویق انداختن عقب افتاده
prorogate U تعطیل کردن بتعویق انداختن
postpone U بتعویق انداختن موکول کردن
adjourn U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourning U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourns U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourned U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
postponed U بتعویق افتادن
postpones U بتعویق افتادن
postponing U بتعویق افتادن
postpone U بتعویق افتادن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
sanctioning U مجازات
sanctioned U مجازات
sanctions U مجازات
reprimands U مجازات
penalty U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimand U مجازات
wite U مجازات
penalties U مجازات
pains and penalties U مجازات
punishment U مجازات
the lash U مجازات
sanction U مجازات
rocket [British E] U مجازات
castigation U مجازات
retribution U مجازات
sanction U مجازات کردن
sentence U حکم به مجازات
fasces U قدرت مجازات
probation U تعلیق مجازات
sentencing U حکم به مجازات
punishable U مستحق مجازات
sentences U حکم به مجازات
capital punishment U اعدام مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
absolution U انصراف از مجازات
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
forfeitable U قابل مجازات
punishment U کیفر مجازات
punishable U قابل مجازات
punish U مجازات کردن
suspension of punishment U تعلیق مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
severe punishment U مجازات شاق
reprieval U تعلیق مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
punitory U متضمن مجازات
castigator U مجازات کننده
communication of punishment U ابلاغ مجازات
theories of punishment U فلسفه مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
culpable U قابل مجازات
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
accessory punishment U مجازات تبعی
agravation of punishment U تشدید مجازات
divine legislation U تشدید مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
doom U حکم مجازات
commutation U تخفیف مجازات
death penalty U مجازات اعدام
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
punishes U مجازات کردن
punishability U مجازات کردنی
punished U مجازات کردن
culpability U قابلیت مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
sanctions U مجازات کردن
sanctioning U مجازات کردن
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
sanctioned U مجازات کردن
pecuniary penalty U مجازات مالی
punishability U قابلیت مجازات
deterrent punishment U مجازات ارعابی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
criminous U مستحق مجازات
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
degrading punishment U مجازات ترذیلی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
it is death to U مجازات 0000مرگ است
penal code U قانون مجازات عمومی
penal codes U قانون مجازات عمومی
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
commutation U تبدیل مجازات به اخف
on probation U به شرط تعلیق مجازات
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
on probation U در دوره تعلیق مجازات
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
let down U پایین انداختن انداختن
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
hitch U انداختن
deracination U بر انداختن
blobs U لک انداختن
launching U به اب انداختن
pilling U تل انداختن
blob U لک انداختن
hitches U انداختن
hitched U انداختن
hitching U انداختن
spill U انداختن
run home U جا انداختن
retroject U پس انداختن
spilling U انداختن
omitting U انداختن
sling U انداختن
omitted U انداختن
slings U انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com