Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advanced unit training
U
اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
supplement
U
تکمیلی
supplemantary
U
تکمیلی
supplemental
U
تکمیلی
supplemented
U
تکمیلی
complementary
U
تکمیلی
supplementing
U
تکمیلی
supplements
U
تکمیلی
complemental
U
تکمیلی
supplementary
U
تکمیلی
inset
U
نقشه تکمیلی
supplemental
U
موضع تکمیلی
supplementary
U
تکمیلی پس اورده
adjuvent therapy
U
درمان تکمیلی
complementary demand
U
تقاضای تکمیلی
completion test
U
ازمون تکمیلی
insets
U
نقشه تکمیلی
feeder report
U
گزارشات تکمیلی
filler depot
U
انبار تکمیلی
writ in aid
U
حکم تکمیلی
supplementary position
U
موضع تکمیلی
supplementary maintenance
U
نگهداشت تکمیلی
supplementary income
U
درامد تکمیلی
subsidiary foods
U
غذاهای تکمیلی
supplementary charge
U
خرج تکمیلی
superelevation
U
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
finish
U
دست کاری تکمیلی
finishes
U
دست کاری تکمیلی
supplementary
U
موضع تکمیلی اضافی
finishing touch
U
دست کاری تکمیلی
finshing school
U
مدرسه تکمیلی دختران
sustainer
U
خرج تکمیلی موشک
complementary angle of site
U
تصحیح تکمیلی تراز
advanced individual training
U
اموزش تکمیلی انفرادی
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
value added reseller
U
فروشنده تکمیلی دسته دوم
complementary metal oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
augmentation support set
U
دستگاه تکمیلی ناوبری هوایی در فرودگاه
complementary range
U
برد مربوط به زاویه تصحیح تکمیلی تراز
wite
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
the lash
U
مجازات
sanction
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
castigation
U
مجازات
sanctioned
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
punishment
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
retribution
U
مجازات
penalty
U
مجازات
penalties
U
مجازات
reprimands
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
sentence
U
حکم به مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
punishable
U
قابل مجازات
forfeitable
U
قابل مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
criminous
U
مستحق مجازات
culpability
U
قابلیت مجازات
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
theories of punishment
U
اهداف مجازات
to death penalty
U
اعدام مجازات
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
absolution
U
انصراف از مجازات
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
principal punishment
U
مجازات اصلی
punishability
U
مجازات کردنی
punishability
U
قابلیت مجازات
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
reprieval
U
تعلیق مجازات
severe punishment
U
مجازات شاق
accessory punishment
U
مجازات تبعی
capital punishment
U
اعدام مجازات
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
doom
U
حکم مجازات
culpable
U
قابل مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
sanctions
U
مجازات کردن
sanctioning
U
مجازات کردن
capital punishment
U
مجازات اعدام
death penalty
U
مجازات اعدام
sanctioned
U
مجازات کردن
punished
U
مجازات کردن
punitory
U
متضمن مجازات
commutation
U
تخفیف مجازات
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
castigator
U
مجازات کننده
sentences
U
حکم به مجازات
sanction
U
مجازات کردن
sentencing
U
حکم به مجازات
punish
U
مجازات کردن
divine legislation
U
تشدید مجازات
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
fasces
U
قدرت مجازات
punishes
U
مجازات کردن
censure
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
punishable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
commutation
U
تبدیل مجازات به اخف
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
sanctions
U
تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning
U
تصدیق مجازات اقتصادی
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
sanctioned
U
تصدیق مجازات اقتصادی
sanction
U
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
penal code
U
قانون مجازات عمومی
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
penal codes
U
قانون مجازات عمومی
punishes
U
مجازات کردن کیفر دادن
punished
U
مجازات کردن کیفر دادن
reprieve
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish
U
مجازات کردن کیفر دادن
reprieving
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor
U
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynches
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes
U
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
persistent offender
U
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows
U
چوبه دار مجازات اعدام با دار
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
corporal punishment
U
کیفر بدنی مجازات بدنی
capital punishment
U
کیفر اعدام مجازات اعدام
impunity
U
معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com