English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
degrading punishment U مجازات ترذیلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
degrading U ترذیلی
infamous U محروم از حقوق مدنی ترذیلی
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
sanctions U مجازات
punishment U مجازات
sanctioning U مجازات
castigation U مجازات
wite U مجازات
sanctioned U مجازات
the lash U مجازات
sanction U مجازات
pains and penalties U مجازات
retribution U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimand U مجازات
reprimands U مجازات
penalties U مجازات
rocket [British E] U مجازات
penalty U مجازات
deterrent punishment U مجازات ارعابی
accessory punishment U مجازات تبعی
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
fasces U قدرت مجازات
forfeitable U قابل مجازات
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
suspended sentence U مجازات تعلیقی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
criminous U مستحق مجازات
commutation U تخفیف مجازات
communication of punishment U ابلاغ مجازات
castigator U مجازات کننده
divine legislation U تشدید مجازات
agravation of punishment U تشدید مجازات
culpability U قابلیت مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
theories of punishment U اهداف مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
absolution U انصراف از مجازات
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
theories of punishment U فلسفه مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
principal punishment U مجازات اصلی
punishability U مجازات کردنی
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
punitory U متضمن مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
reprieval U تعلیق مجازات
severe punishment U مجازات شاق
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
punishes U مجازات کردن
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
punishable U مستحق مجازات
punished U مجازات کردن
punishable U قابل مجازات
punishment U کیفر مجازات
punish U مجازات کردن
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
sentence U حکم به مجازات
culpable U قابل مجازات
sanctions U مجازات کردن
probation U تعلیق مجازات
doom U حکم مجازات
sanction U مجازات کردن
sanctioning U مجازات کردن
capital punishment U اعدام مجازات
sanctioned U مجازات کردن
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
on probation U به شرط تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
on probation U در دوره تعلیق مجازات
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
penal code U قانون مجازات عمومی
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
commutation U تبدیل مجازات به اخف
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
it is death to U مجازات 0000مرگ است
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
penal codes U قانون مجازات عمومی
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
punish U مجازات کردن کیفر دادن
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com