English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mosic U تیکه تیکه بهم پیوستن
to piece out U تیکه تیکه درست کردن
to sell in lots U تیکه تیکه فروختن
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
liked U مثلا
say U مثلا
says U مثلا
for instance U مثلا`
for example U مثلا`
likes U مثلا
videlicet U مثلا
like U مثلا
e.g U مخفف مثلا
thus U مثلا بدین معنی که
For instance . By way of example . U مثلا"( من باب مثال )
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
And you are supposed to be a doctor ! some doctor ( physician ) you are ! U مثلا" ناسلامتی شما یک دکتری !
For example ( instance ) , lets take Iran . U مثلا" فرضا" همین ایران
nub or nubble U تیکه
godet U تیکه
in pieces U تیکه تیکه
lump U تیکه
lumped U تیکه
lumps U تیکه
morceau U تیکه
dishy U تیکه
crumpets U تیکه
snippel U تیکه
crumpet U تیکه
patched U تیکه تیکه
torn to ribbons U تیکه تیکه
spilled U تیکه کاغذ
spilling U تیکه کاغذ
spills U تیکه کاغذ
spill U تیکه کاغذ
tonic accent U تیکه صدا
pole mast U دکل یک تیکه
spillikin U تیکه چوب
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
made or built up mast U دگل چند تیکه
to wear motley U چهل تیکه پوشیدن
to piece a garment U جامهای را با تیکه بزرگترکردن
to piece a garment U تیکه سر جامهای دادن
to piece a rope U تیکه سر طناب دادن
It is only a scrap of paper . U یک تیکه ورق پاره است
orthotone U که ازخود دارای تیکه باشد
torsel U تیکه چوب در دیوارکه سرتیرروی ان قرارمیگیرد
spalls U تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
pipe light U تیکه چوبی که با ان پیپ یاچپق را اتش میزنند
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
bigness U بزرگی
bulkiness U بزرگی
voluminesity U بزرگی
dignity U بزرگی
hauteur U بزرگی
gloriousness U بزرگی
grandness U بزرگی
augustness U بزرگی
greatness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
gentility U بزرگی
size U بزرگی
magnitude U بزرگی
enlargement U بزرگی
enlargements U بزرگی
sizes U بزرگی
grandeur U بزرگی
largeness U بزرگی
magneficence U بزرگی
magnifcation U بزرگی
massiveness U بزرگی
supercilicusness U بزرگی
hugeness U بزرگی
masterdom U بزرگی
to a greatness U بزرگی یافتن
amplitude U دامنه بزرگی
order of magnitude U مرتبه بزرگی
so large U باین بزرگی
sample size U بزرگی نمونه
formidability U استحکام بزرگی
she was nipped in the bud U به بزرگی نرسید
eminency U برامدگی بزرگی
to a greatness U به بزرگی رسیدن
vastity U عظمت بزرگی
headships U بزرگی برتری
Lordship U سیادت بزرگی
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
aggrandizement U افزایش بزرگی
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
immenseness U بزرگی عظمت
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
magnanimity U بزرگی طبع
eminence U برامدگی بزرگی
Lordships U سیادت بزرگی
headship U بزرگی برتری
vastitude U عظمت بزرگی
vastness U عظمت بزرگی
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
that is no great work U کار بزرگی نیست
the meridian of glory U اوج بزرگی یا جلال
come a long way <idiom> U برنامه بزرگی ریختن
he is a great person U شخص بزرگی است
breadth of mind U بزرگی یا وسعت فکر
bulk U حجم بزرگی از چیزی
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
too big for one's breeches/boots <idiom> U احساس بزرگی کردن
he is a great help U او کمک بزرگی است
to be toast [American E] <idiom> U در دردسر بزرگی بودن
bias error U خطایی با علامت و بزرگی ثابت
he did me a great wrong U بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی متوجه ما است
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
Majesty U بزرگی عظمت وشان واقتدار
decks U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
deck U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
Majesties U بزرگی عظمت وشان واقتدار
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
broadsheet U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
broadsheets U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
mastiff U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
mastiffs U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
the propylaea U نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
breakers U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
multivolume file U فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
emphysema U اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
internally blown flap U فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
multiplan U یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben U ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
proud flesh U گوشت نو
meat U گوشت
meats U گوشت
brawn U گوشت
pulpless U بی گوشت
granulation tissue U گوشت نو
preserved meat U گوشت
viand U گوشت
basting U گوشت
flesh U گوشت
flesh and blood U گوشت
flesh-and-blood U گوشت
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
number cruncher U یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
collop U برش گوشت
the pulp of an apple U گوشت سیب
consomme U اب گوشت تنگاب
diastasc U اب خوش گوشت
sarcophagous U گوشت خوار
french chop U گوشت دنده
fleshmonger U گوشت فروش
surloin U گوشت مازه
spareribs U گوشت دنده
fruit pulp U گوشت میوه
pulpous U گوشت دار
flesher U گوشت فروش
flesh hook U قلاب گوشت کش
flash hook U قلاب گوشت
fuzz ball U گوشت زیادی
gambrel U قلاب گوشت
pemmican U گوشت خشکانده
flab U گوشت شل و آویزان
shoulder U گوشت سردست
leg U گوشت ران
chop U گوشت دنده
chop U گوشت کتلت
leal meat U گوشت لخم
lenten U بی گوشت لاغر
flab U گوشت اضافی
luncheon meat U گوشت ساندویچی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com