Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
see the light of day
<idiom>
U
متولد شدن ،تحقق یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
realised
U
تحقق یافتن
realises
U
تحقق یافتن
realising
U
تحقق یافتن
realize
U
تحقق یافتن
realized
U
تحقق یافتن
realizes
U
تحقق یافتن
come off
U
تحقق یافتن
realizing
U
تحقق یافتن
born
U
متولد
In which month were you born ?
U
چه ماهی متولد شده یی ؟
posthumous
U
متولد شده پس از مرگ پدر
hatchling
U
جانور تازه متولد نوزاد
bastard eigne
U
بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
jussoli
U
قانونی که بموجب ان شخص تبعهء کشوریست که در ان متولد شده
entelechy
U
تحقق
realization
U
تحقق
substantiation
U
تحقق
positivism
U
تحقق
verification
U
تحقق
realistic
U
تحقق گرای
realists
U
تحقق گرای
realist
U
تحقق گرای
realizing
U
تحقق بخشیدن
realize
U
تحقق بخشیدن
incertitude
U
عدم تحقق
realizes
U
تحقق بخشیدن
incertiude
U
عدم تحقق
realized
U
تحقق بخشیدن
realising
U
تحقق بخشیدن
realises
U
تحقق بخشیدن
realism
U
تحقق گرایی
realistically
U
تحقق گرای
realised
U
تحقق بخشیدن
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
تحقق پذیر
put inpractice
U
تحقق بخشیدن
actualize
U
تحقق بخشیدن
carry ineffect
U
تحقق بخشیدن
actualise
[British]
U
تحقق بخشیدن
implement
U
تحقق بخشیدن
carry out
U
تحقق بخشیدن
put ineffect
U
تحقق بخشیدن
put into effect
U
تحقق بخشیدن
carry into effect
U
تحقق بخشیدن
make something happen
U
تحقق بخشیدن
propagates
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
U
گشترش یافتن یا نشر یافتن
validation of a hypothesis
U
تحقق پذیری یک فرضیه
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
scholasticate
U
اهل تحقق وتتبع
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
tenant by curtesy
U
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
discover
U
یافتن
detect
U
یافتن
discovers
U
یافتن
discovered
U
یافتن
finds
U
یافتن
detecting
U
یافتن
detected
U
یافتن
detects
U
یافتن
find
U
یافتن
discovering
U
یافتن
to gain the upper hand
U
غلبه یافتن
to reach for knowledge
U
برای یافتن
to quit oneself of
U
رهائی یافتن از
transcends
U
برتری یافتن
transcending
U
برتری یافتن
transcended
U
برتری یافتن
to take courage
U
خرات یافتن
deploys
U
گسترش یافتن
to undergo a change
U
تغییر یافتن
deploying
U
گسترش یافتن
deploy
U
گسترش یافتن
dwindling
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindles
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindled
U
تدریجاکاهش یافتن
dwindle
U
تدریجاکاهش یافتن
relaxing
U
تخفیف یافتن
relaxes
U
تخفیف یافتن
relax
U
تخفیف یافتن
to pull round
U
بهبودی یافتن
to look oneself again
U
بهبود یافتن
tensest
U
تشدید یافتن
to get fame
U
شهرت یافتن
expands
U
بسط یافتن
expanding
U
بسط یافتن
expand
U
بسط یافتن
attains
U
دست یافتن
hold out
U
بسط یافتن
outspread
U
گسترش یافتن
tense
U
تشدید یافتن
tensed
U
تشدید یافتن
tenser
U
تشدید یافتن
tenses
U
تشدید یافتن
attaining
U
دست یافتن
attained
U
دست یافتن
attain
U
دست یافتن
to get off
U
رهایی یافتن از
to get ones hand in
U
دست یافتن به
to get rid of
U
رهایی یافتن از
terminates
U
خاتمه یافتن
tensing
U
تشدید یافتن
come through
U
وقوع یافتن
escalates
U
فزونی یافتن
insuring
U
اطمینان یافتن
insures
U
اطمینان یافتن
ensuring
U
اطمینان یافتن
ensures
U
اطمینان یافتن
ensured
U
اطمینان یافتن
ensure
U
اطمینان یافتن
diminishes
U
تقلیل یافتن
diminishes
U
نقصان یافتن
diminish
U
تقلیل یافتن
diminish
U
نقصان یافتن
escalating
U
فزونی یافتن
convect
U
انتقال یافتن
to be prolonged
U
امتداد یافتن
transcend
U
برتری یافتن
waning
U
کاهش یافتن
come round
U
شفا یافتن
come off
U
وقوع یافتن
circumfuse
U
گسترش یافتن
get out
U
رهایی یافتن
terminated
U
خاتمه یافتن
break out
U
شیوع یافتن
altered
U
تغییر یافتن
bunchout
U
برامدگی یافتن
acceded
U
دست یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
wind up
U
پایان یافتن
center
U
تمرکز یافتن
wrap up
U
خاتمه یافتن
dominates
U
تفوق یافتن
dominated
U
تفوق یافتن
dominate
U
تفوق یافتن
escalate
U
فزونی یافتن
escalated
U
فزونی یافتن
to grow better
U
بهبودی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
overmatch
U
تفوق یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
diverges
U
انشعاب یافتن
diverged
U
انشعاب یافتن
diverge
U
انشعاب یافتن
outreach
U
برتری یافتن
overcoming
U
غلبه یافتن
overcomes
U
غلبه یافتن
overcome
U
غلبه یافتن
ends
U
خاتمه یافتن
sublate
U
تغییرشکل یافتن
taper off
U
کاهش یافتن
misalign
U
تغییر یافتن
acceding
U
راه یافتن
acceding
U
دست یافتن
accedes
U
راه یافتن
accedes
U
دست یافتن
acceded
U
راه یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
protend
U
امتداد یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
overmaster
U
برتری یافتن بر
achieve
U
دست یافتن
achieved
U
دست یافتن
luxuriating
U
شکوه یافتن
overspread
U
بسط یافتن
achieves
U
دست یافتن
achieving
U
دست یافتن
end
U
خاتمه یافتن
luxuriates
U
شکوه یافتن
penetract
U
راه یافتن
luxuriated
U
شکوه یافتن
perennate
U
دوام یافتن
luxuriate
U
شکوه یافتن
pickup
U
بهبودی یافتن
ended
U
خاتمه یافتن
recovers
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
meliorate
U
بهبود یافتن
accede
U
راه یافتن
accede
U
دست یافتن
conquering
U
پیروزی یافتن بر
conquer
U
پیروزی یافتن بر
specialization
U
تخصص یافتن
prefers
U
ترجیح یافتن
preferring
U
ترجیح یافتن
prefer
U
ترجیح یافتن
overpowers
U
استیلا یافتن بر
overpowered
U
استیلا یافتن بر
shrinking
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
immix
U
امیزش یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com