Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
be your own worst enemy
<idiom>
U
از ماست که بر ماست
[کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
lend
U
متوجه کردن
to waken
U
متوجه کردن
lends
U
متوجه کردن
point
U
به سمت متوجه کردن
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice .
U
کسی را متوجه چیزی کردن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
diverted
U
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
U
متوجه کردن معطوف داشتن
divert
U
متوجه کردن معطوف داشتن
count out of the house
U
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
to pull any one's sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one by the sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
he pays his own money
U
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
to bring somebody into line
U
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
answers
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
privacy
U
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
answering
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
answer
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
U
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
self compiling compiler
U
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparlers
U
مذاکرات
dealings
U
مذاکرات
goings-on
U
مذاکرات
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
negotiation result
U
پی آمد مذاکرات
negotiation outcome
U
پی آمد مذاکرات
result of the negotiations
U
پی آمد مذاکرات
minutes
U
خلاصه مذاکرات
negotiation
U
معاوضه مذاکرات
transactions
U
شرح مذاکرات
negotiations
U
معاوضه مذاکرات
break down of negotiation
U
تفکیک مذاکرات
proceedings
U
شرح مذاکرات
negotiation result
U
عاقبت مذاکرات
transaction
U
خلاصه مذاکرات
process of negotiations
U
روند مذاکرات
result of the negotiations
U
نتیجه مذاکرات
failure of negotiations
U
شکست مذاکرات
round of negotiations
U
دور مذاکرات
negotiator
U
سرپرست مذاکرات
chief negotiator
U
سرپرست مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
record
U
صورت مذاکرات
negotiation outcome
U
عاقبت مذاکرات
result of the negotiations
U
عاقبت مذاکرات
negotiation result
U
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
U
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
U
حاصل مذاکرات
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
negotiation round
U
دور مذاکرات
leader of the negotiations
U
سرپرست مذاکرات
hansard
U
مذاکرات رسمی
peace negotiation
U
مذاکرات صلح
cloture
U
کفایت مذاکرات
proceedings of the parliament
U
مذاکرات مجلس
peace negotiations
U
مذاکرات صلح
preliminary negotiations
U
مذاکرات مقدماتی
proceed with deliberations
U
شروع مذاکرات
minute
U
خلاصه مذاکرات
debated
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
debates
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
closure
U
رای کفایت مذاکرات
closures
U
رای کفایت مذاکرات
In the course of the discussions.
U
درطی مذاکرات ومباحثات
parliamentary discussions
U
گفتگوها یا مذاکرات مجلس
opening of negotiations
U
افتتاح مذاکرات
[معاملات]
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
debating
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
debate
U
مذاکرات پارلمانی منازعه
tenty
U
متوجه
regardful
U
متوجه
overhanging
U
متوجه
on ones guard
U
متوجه
attentive
U
متوجه
advertent
U
متوجه
heedful
U
متوجه
herself
U
خودش
himself
U
خودش
itself
U
خودش
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
cloture
U
رای به کفایت مذاکرات دادن
quorum
U
اکثریت لازم برای مذاکرات
directed
U
متوجه ساختن
direct
U
متوجه ساختن
directs
U
متوجه ساختن
lend
U
متوجه شدن
lends
U
متوجه شدن
Be carful .
U
متوجه باش
finical
U
متوجه جزئیات
tendentious
U
متمایل متوجه
point
U
متوجه ساختن
wistful
U
متوجه ارزومند
particular redemption
U
متوجه فقره
theocentric
U
متوجه بخدا
presentient
U
قبلا متوجه
see-through
U
متوجه شدن
see through
U
متوجه شدن
heliotropic
U
متوجه پرتوافتاب
to his own profit
U
بفایده خودش
in his own similitude
U
مانند خودش
in his own similitude
U
بصورت خودش
in his own hand writing
U
بخط خودش
on/upon one's head
<idiom>
U
برای خودش
number one
<idiom>
U
برای دل خودش
it tells its own tale
U
از خودش پیداست
in his own name
U
بخاطر خودش
herself
U
خود ان زن خودش را
in his own name
U
به اسم خودش
tamper
U
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
self centered
U
متوجه نفس خود
I see now . I got it now . I understand now.
U
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
otherworldly
U
متوجه دنیای دیگر
see the light
<idiom>
U
متوجه اشتباه شدن
It dawned on me.
U
بعدش من متوجه شدم.
he aimed it at me
U
سخنش متوجه من بود
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
باز هم متوجه نشدن
Oh, I see!
U
آه، الان متوجه شدم!
Now I understand!
U
حالا متوجه شدم!
It has come to my notice that…
U
اخیرا"متوجه شده ام که ...
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
acroscopic
U
متوجه به بالا صعودی
session
U
جلسه
sessions
U
جلسه
sittings
U
جلسه
meet
U
: جلسه
meetings
U
جلسه
meeting
U
جلسه
sitting
U
جلسه
seance
U
جلسه
meets
U
: جلسه
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all.
U
خودش را عقل کل می داند
his hat cover his fanily
U
خودش است و کلاهش
She pressed the child to her side.
U
بچه را به خودش چسباند
There he is in the flesh. there he is as large as life.
U
خودش حی وحاضر است
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head .
U
خودش را گه کرده است
He is behind it . He is at the bottom of it.
U
زیر سر خودش است
he pays his own money
U
پولش را خودش میدهد
vicarious saccifice
U
خودش به جای دیگران
He shot himself.
U
او به خودش شلیک کرد.
Hear it in his own words.
U
از زبان خودش بشنوید
his own car
[car of his own]
U
خودروی خودش
[مرد]
It is her all right.
U
خود خودش است
closures
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure
U
رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
I am concentrating on my studies .
U
افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
falloff
U
متوجه بودن منحرف شدن
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما است
Be carful of your health .
U
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
order of the day
U
دستور جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
chairmen
U
رئیس جلسه
chairperson
U
رئیس جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
reunions
U
تجدید جلسه
chairman
U
رئیس جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
general meeting
U
جلسه عمومی
minute
U
صورت جلسه
agenda
U
دستور جلسه
public session
U
جلسه علنی
minutes
U
صورت جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
agendas
U
دستور جلسه
meeting
U
انجمن جلسه
court session
U
جلسه دادگاه
The letter is in his own handwriting .
U
نامه بخط خودش است
He fabcies himself as a writer (author).
U
به خیال خودش نویسنده است
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
all his g.are swans
U
غازهای خودش همه غوهستند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com